جدول جو
جدول جو

معنی روایی - جستجوی لغت در جدول جو

روایی
جریان
تصویری از روایی
تصویر روایی
فرهنگ واژه فارسی سره
روایی
رونق داشتن، رواج بازار
تصویری از روایی
تصویر روایی
فرهنگ لغت هوشیار
روایی
روا شدن، روا بودن، رواج، رونق
تصویری از روایی
تصویر روایی
فرهنگ فارسی عمید
روایی
((رَ))
رونق، رواج
تصویری از روایی
تصویر روایی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آوایی
تصویر آوایی
آکوستیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رهایی
تصویر رهایی
خلاصی، نجات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویایی
تصویر رویایی
مواجهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روایش
تصویر روایش
توجیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رواگی
تصویر رواگی
ترویج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسوایی
تصویر رسوایی
افتضاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روایت
تصویر روایت
باز گفت، داستان، گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوایی
تصویر شوایی
احتمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوایی
تصویر دوایی
دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسایی
تصویر رسایی
کمال بلوغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایه
تصویر روایه
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایع
تصویر روایع
جمع رائعه (رایعه) شگفتها، زیباها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایح
تصویر روایح
بوها، جمع رایحه (رائحه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایت
تصویر روایت
نقل و سخن و یا خبر از کسی، نقل کردن سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایا
تصویر روایا
روایت کننده (راوی)، توضیح:) ه (در راویه برای مبالغه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانی
تصویر روانی
جریان سیلان
فرهنگ لغت هوشیار
ستاوندی نامی که بر گروهی از شاگردان زنون فرزانه یونانی نهاده شده زیرا او در یکی از ستاوندهای آتن آموزش می داد. پیرو مکتب رواقیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راسیه، ایستاها پا برجاها، کوه های استوار جمع راسیه ثابتها راسخها، کوههای سخت بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواتی
تصویر رواتی
ظاهری و صوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهایی
تصویر رهایی
نجات خلاص (از قید و بند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواسی
تصویر رواسی
کوه های بلند و پابرجا، کوه های استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسوایی
تصویر رسوایی
بی آبرویی و شرمندگی به جهت کار، بد بدنامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسایی
تصویر رسایی
رسا، چالاکی در فهم و ادراک، کاردانی، شایستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روایح
تصویر روایح
رایحه ها، نسیمها یا بوهایی که به مشام می رسد، بوها، بوی ها، بوهای بد یا بوی خوش، جمع واژۀ رایحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روایت
تصویر روایت
نقل کردن خبر، حدیث یا سخن از کسی، بازگو کردن سخن کسی، حدیث، خبر، حکایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روایع
تصویر روایع
رایعه ها، رایع ها، شگفت آورها، زیادها، پربرکت ها، جمع واژۀ رایعه
فرهنگ فارسی عمید
شهادت گواه بودن: عمری است پادشا ها، کز می تهی است جامم اینک ز بنده دعوی و ز محتسب گواهی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
از هوی ریژی خوشگذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوایی
تصویر رسوایی
بدنامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایح
تصویر روایح
((رَ یِ))
جمع رایحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایت
تصویر روایت
((رِ یَ))
نقل کردن مطلب، خبر یا حدیث، نقل خبر و حدیث از پیغمبر یا امام، داستان
فرهنگ فارسی معین