- روایی
- جریان
معنی روایی - جستجوی لغت در جدول جو
- روایی
- رونق داشتن، رواج بازار
- روایی
- روا شدن، روا بودن، رواج، رونق
- روایی ((رَ))
- رونق، رواج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکوستیک
خلاصی، نجات
مواجهه
توجیه
ترویج
افتضاح
باز گفت، داستان، گفتار
احتمال
دارویی
کمال بلوغ
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
جمع رائعه (رایعه) شگفتها، زیباها
بوها، جمع رایحه (رائحه)
نقل و سخن و یا خبر از کسی، نقل کردن سخن
روایت کننده (راوی)، توضیح:) ه (در راویه برای مبالغه است
جریان سیلان
ستاوندی نامی که بر گروهی از شاگردان زنون فرزانه یونانی نهاده شده زیرا او در یکی از ستاوندهای آتن آموزش می داد. پیرو مکتب رواقیان
جمع راسیه، ایستاها پا برجاها، کوه های استوار جمع راسیه ثابتها راسخها، کوههای سخت بنیاد
ظاهری و صوری
نجات خلاص (از قید و بند)
کوه های بلند و پابرجا، کوه های استوار
بی آبرویی و شرمندگی به جهت کار، بد بدنامی
رسا، چالاکی در فهم و ادراک، کاردانی، شایستگی
رایحه ها، نسیمها یا بوهایی که به مشام می رسد، بوها، بوی ها، بوهای بد یا بوی خوش، جمع واژۀ رایحه
نقل کردن خبر، حدیث یا سخن از کسی، بازگو کردن سخن کسی، حدیث، خبر، حکایت
رایعه ها، رایع ها، شگفت آورها، زیادها، پربرکت ها، جمع واژۀ رایعه
شهادت گواه بودن: عمری است پادشا ها، کز می تهی است جامم اینک ز بنده دعوی و ز محتسب گواهی. (حافظ)
از هوی ریژی خوشگذران
بدنامی