جدول جو
جدول جو

معنی روانی - جستجوی لغت در جدول جو

روانی
(رَ)
از شاعران قرن دهم عثمانی است. وی در ادرنه متولد شد و بسال 930 هجری قمری درگذشت. این شاعر معاصر سلطان سلیم خان و مورد توجه و التفات وی بود. از آثاراو منظومه ای است بنام عشرت نامه و غزلیات فراوانی نیز بدو منسوب است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
روانی
جریان سیلان
تصویری از روانی
تصویر روانی
فرهنگ لغت هوشیار
روانی
((رَ))
مربوط و متعلق به روان، دستخوش بیماری روانی
تصویری از روانی
تصویر روانی
فرهنگ فارسی معین
روانی
جریان، روحی، سلاست، طلاقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روانی
نفسيّةً
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به عربی
روانی
Mental, Psychedelic, Psychiatric, Psychological
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
روانی
mental, psychédélique, psychiatrique, psychologique
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
روانی
умственный , психоделический , психиатрический , психологический
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به روسی
روانی
mental, psychedelisch, psychiatrisch, psychologisch
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
روانی
розумовий , психоделічний , психіатричний , психологічний
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
روانی
umysłowy, psychodeliczny, psychiatryczny, psychologiczny
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
روانی
心理的 , 迷幻的 , 精神病的
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به چینی
روانی
mental, psicodélico, psiquiátrico, psicológico
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
روانی
mentale, psichedelico, psichiatrico, psicologico
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
روانی
mentaal, psychedelisch, psychiatrisch, psychologisch
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به هلندی
روانی
mental, psicodélico, psiquiátrico, psicológico
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
روانی
मानसिक , मानसिक
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به هندی
روانی
ذہنی , ذہنی
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به اردو
روانی
মানসিক , সাইকেডেলিক , মনস্তাত্ত্বিক
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
روانی
จิตใจ , จิตวิทยา , จิตเวช
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
روانی
kiakili, akili, akili ya kiakili, kisaikolojia
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
روانی
zihinsel, psikedelik, psikiyatrik, psikolojik
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
روانی
精神的な , サイケデリックな , 精神科の , 心理的な
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
روانی
מנטלי , פסיכדלי , פסיכיאטרי , פסיכולוגי
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به عبری
روانی
mental, psikedelik, psikiatris, psikologis
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
روانی
정신적인 , 사이키델릭한 , 정신과의 , 심리적인
تصویری از روانی
تصویر روانی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شروانی
تصویر شروانی
از مردم شروان مثلاً خاقانی شروانی
فرهنگ فارسی عمید
(شَرْ)
ابوالسعود محمد بن علی شروانی، مفتی مدینۀ منوره. او راست: عده ارباب الفتوی. که بسال 1207 هجری قمری آن را به اتمام رسانید. چ بولاق بسال 1304 هجری قمری (از معجم المطبوعات مصر)
سیدعظیم شروانی از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری و استاد صابر شروانی صاحب کتاب هپ هپ نامه به ترکی. وی اشعار روان و بلندی به زبان ترکی دارد و دیوانش در روسیه چاپ شده است
شیخ عبدالحمید. او راست: حاشیه ای بر تحفهالمحتاج بشرح المنهاج، شهاب الدین بن حجرالهیثمی. (از معجم المطبوعات مصر)
او راست: حاشیه ای بر شرح حسام الدین کاتی بر ایساغوجی ابهری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَرْ)
منسوب به شروان. (ناظم الاطباء). رجوع به شروان شود
لغت نامه دهخدا
(عُرْ نی ی)
نسبت است به عروان، و آن از انساب کنده باشد. و او عروان بن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث است. و نیز عروان بن کنانه بن خزیمد کنیز بره دختر هراست. و برخی آن را غزوان بن کنانه، باغین معجم وزاء خوانده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُ)
منسوب است به زروان که نام اجدادی است. (از الانساب سمعانی). منسوب به زروان. آیین زروان (یکی از ادیان ایران باستان در زمان ساسانیان). رجوع به زروان، مادۀ بعد، ایران در زمان ساسانیان و مزدیسنا شود
لغت نامه دهخدا
(اَرْ نی ی)
منسوب به اروا که قریه ای است از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمد بن محمد بن عمیره بن عمر بن یحیی بن سلیم الاروانی المروزی و ابوالفضل احمد بن محمد بن یعقوب الاروانی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). در منتهی الارب نام قریۀ مزبور اروی و نسبت آن ارواوی آمده و مؤلف تاج العروس گوید: اروی، قریه بمرو و هو أرواوی علی غیرقیاس
لغت نامه دهخدا
تصویری از شروانی
تصویر شروانی
منسوب به شروان از مردم شروان: خاقانی شروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زروانی
تصویر زروانی
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویانی
تصویر رویانی
جنینی
فرهنگ واژه فارسی سره