جدول جو
جدول جو

معنی رواسیم - جستجوی لغت در جدول جو

رواسیم
(رَ)
کتابهای وقت جاهلیت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، جمع واژۀ روسم. (از معجم متن اللغه) (المنجد). رجوع به روسم شود، در قیاسات خطابی آنچه به حسب ظن منتج بود نه بحقیقت آن را رواسیم خوانند. (اساس الاقتباس ص 538)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواتیم
تصویر خواتیم
خاتمه ها، پایان یافتن ها، قسمتهای پایانی چیزی، جمع واژۀ خاتمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواسی
تصویر رواسی
کوه های بلند و پابرجا، کوه های استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتاسیم
تصویر پتاسیم
عنصر فلزی نرم، سبک و نقره ای رنگ که در مجاورت هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به همین دلیل آن را در نفت نگهداری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
فرهنگ فارسی عمید
عارضۀ تورم رگ های مقعد که بر اثر یبوست یا نشستن زیاد بروز می کند و در مراحل پیشرفته با جراحی معالجه می شود، زخم و ورم بینی یا مقعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواصیر
تصویر رواصیر
ریصارها، مربا یا ترشی ای که از چند چیز درست کنند، جمع ریصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواسیر
تصویر نواسیر
ناسورها، زخمهایی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد، زخمی ها، جمع واژۀ ناسور
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
بعضی از سورتهای قرآن (جمعت علی غیر القیاس و الصواب ان یجمع هو و الطواسین و الحوامیم بذوات و تضاف الی واحد فیقال ذوات طسم و ذوات حم). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
نسبت است به رواس و رأس و صحیح آن با همزه (رأاس) است نه با واو و اصحاب حدیث آن رابا ’واو’ ذکر کنند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
ابوالفتیان عمر بن ابی الحسن عبدالکریم بن سعدویه دهستانی رواسی. از حفاظ حدیث است. وی به سال 503 ه. ق. در سرخس درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
مسعر بن کدام الرواسی. ازائمۀ کوفیان است و گویند او را به سبب بزرگی سرش بدین نسبت خوانده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رواسی من الجبال،کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب). کوههای استوار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). کوههای پابرجا و استوار. (از اقرب الموارد). الجبال الرواسی، کوههای پابرجا. (از معجم متن اللغه). راسیات. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). رجوع به راسیات شود: هو الذی مدّ الارض و جعل فیها رواسی. (قرآن 3/13)
لغت نامه دهخدا
جسمی است جامد نرم که با ناخن مخطط میگردد و با چاقو بریده میشود مانند سدیم. در نفت حفظ میشود و در 635 درجه ذوب میگردد و در 756 درجه میجوشد. سطحش کدر ولی مقطعش نقره یی است. مانند سدیم با آب ئیدرژن میدهد و در اکسیژن و کلر میسوزد و بصورت کلرور در آب دریاها و بصورت نیترات در شوره زارها دیده میشود. پتاسیم را بوسیله تجزیه الکتریکی کلرور دو پتاسیم بدست میاورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواسیر
تصویر نواسیر
جمع ناسور، ریشینگی ها جمع ناسور
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طس (برخلاف قیاس) سوره های قرآن که با طس (سوره نمل) و طسم (سوره شعراسوره قصص) شروع می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواسیه
تصویر سواسیه
تبریزی از درختان، جمع سواء، مانندان، جزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواتیم
تصویر خواتیم
جمع خاتمه، پایان ها، جمع خاتم، انگشتری ها
فرهنگ لغت هوشیار
طواسین به جای ذوات طسم - سیمناد های نپی (سوره های قرآن) که با طس و طسم آغاز می شود جمع طسم (بر خلاف قیاس) طواسین. توضیح صواب} ذوات طسم {است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شخارک جسمی است جامد نرم که با ناخن مخطط میگردد و با چاقو بریده میشود مانند سدیم. در نفت حفظ میشود و در 635 درجه ذوب میگردد و در 756 درجه میجوشد. سطحش کدر ولی مقطعش نقره یی است. مانند سدیم با آب ئیدرژن میدهد و در اکسیژن و کلر میسوزد و بصورت کلرور در آب دریاها و بصورت نیترات در شوره زارها دیده میشود. پتاسیم را بوسیله تجزیه الکتریکی کلرور دو پتاسیم بدست میاورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواسیس
تصویر جواسیس
جمع جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواسیق
تصویر جواسیق
جمع جوسق کوشکها قصرهاکاخها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواصیر
تصویر رواصیر
جمع ریصار، از پارسی ریچاردها جمع ریصار ریچالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقید
تصویر رواقید
خم بزرگ، خم زفت اندود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راسیه، ایستاها پا برجاها، کوه های استوار جمع راسیه ثابتها راسخها، کوههای سخت بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواسیر
تصویر بواسیر
نوعی بیماری مقعد و بینی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجیم
تصویر خواجیم
خواجه برگ سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
((رَ))
امضاء یا عبارتی که نوشته ای را تأیید کرده و به آن اعتبار می بخشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتاسیم
تصویر پتاسیم
((پُ یُ))
عنصری فلزی با حرف اختصاری K، نقره ای رنگ و نرم که در برابر هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به صورت کلرو در آب دریاها و به صورت نیترات در شوره زارها دیده می شود
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
زخم و ورم رگ های مقعد که حاد آن موجب خونریزی می شود و با عمل جراحی معالجه می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روادید
تصویر روادید
صلاحدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Chieftainship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
Stoicism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
стоицизм
دیکشنری فارسی به روسی