جدول جو
جدول جو

معنی رواسان - جستجوی لغت در جدول جو

رواسان
(رَ)
نام محلی است در کنار راه تبریز و مراغه بین ایستگاه راه آهن تبریز و قریۀ اخمه قیه در 9هزارگزی تبریز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خورسان
تصویر خورسان
(دخترانه و پسرانه)
مانند خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوادان
تصویر آوادان
(دخترانه)
زیبا، قشنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روادار
تصویر روادار
کسی که امری را جایز می شمارد، آنکه چیزی را برای کسی حلال می داند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواستار، متقاضی، مقابل خوانده، در علم حقوق آنکه از کسی شاکی است، مدعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توامان
تصویر توامان
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، همزاد، جنابه، توأم، دوبلغانه، هم شکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
درخواست کردن، طلب کردن، طلبیدن
میل داشتن، قصد داشتن،
دوست داشتن
فراخواندن، لازم داشتن مثلاً یک فروشندۀ خوب برای مغازه می خواهم
انتظار داشتن، آرزو داشتن
اراده کردن
خواه ناخواه: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار
خواهی نخواهی: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار، خواه ناخواه
فرهنگ فارسی عمید
اونه، بطول یک اون، یک ذراع، و اون واحد طول بوده است در قدیم در فرانسه، برابریک متر و هشتاد و هشت یا یک ذراع، (دزی ج 1 ص 496)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ)
صفت فاعلی بیان حالت. در حال پرواسیدن
لغت نامه دهخدا
دهی بوده است از ناحیۀ النجان اصفهان، در ترجمه محاسن اصفهان است که بهرام گور از دیه روسان بود از ناحیت النجان و در قلعه ای که محاذی روسان و آزادوار بود، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
هراسان. (فرهنگ فارسی معین).
- هراسان و وراسان، هراسان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام قصبۀ قدیم، جزء دهستان حومه بخش افجۀ شهرستان تهران. واقع در 15هزارگزی خاور گلندوئک و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به دماوند. کوهستانی و سردسیر. دارای 1852 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رود خانه لواسان. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و چندین مزرعه و چشمه سار جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
رواسان. دهی از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز واقع در شانزده هزارگزی شمال خاوری اسکو در مسیر شوسۀ تبریز به مراغه مسیر راه آهن تبریز به مراغه. جلگه و معتدل. دارای 253 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات، کشمش، بادام و کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 10/5هزارگزی باختر اهر و 5هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی است و آب و هوایی معتدل دارد. دارای 681 تن جمعیت است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی گلیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ روان است که نفوس باشد، چه روان به معنی نفس است. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به روان شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در مغرب فرانسه از ایالت شارانت ماریتیم که مطابق سرشماری سال 1954 میلادی دارای 11256 تن سکنه است، (از دائرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است از قراء نیشابور. (از معجم البلدان ج 4) (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
طلب کردن، طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامان
تصویر توامان
جنابه همزادان تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسان
تصویر تناسان
آسوده مرفه، تندرست سالم، تن پرور خوشگذران تن آسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانان
تصویر رمانان
فرانسوی بازمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
مشتاق، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
مشرق مقابل بابل مغرب، نغمه ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادار
تصویر روادار
مباح و جایز دارنده چیزی، انتخاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجامان
تصویر رجامان
چوب چاه دو چوب است که بر سر چاه نهند و چرخ چاه بر آن گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواساز
تصویر دواساز
داروگر، داروساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوادان
تصویر آوادان
آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراسان
تصویر وراسان
هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
((خُ))
مشرق، مقابل بابل، مغرب، نغمه ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
((خا))
خواستار، مشتاق، مدعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
((خا تَ))
خواهش کردن، آرزو داشتن، طلبیدن، اراده کردن، قصد داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
طلب کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
Desirous, Wanting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
Desire, Want
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
жаждущий , желающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
желать , хотеть
دیکشنری فارسی به روسی