جدول جو
جدول جو

معنی رواء - جستجوی لغت در جدول جو

رواء
حسن منظر، صورت زیبا، زیبایی، جلوه، جمال
تصویری از رواء
تصویر رواء
فرهنگ فارسی عمید
رواء
ریسمانی که با آن بار را بر پشت ستور می بستند
تصویری از رواء
تصویر رواء
فرهنگ فارسی عمید
رواء(رِ)
جمع واژۀ ریّان. (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). رجوع به ریّان شود، جمع واژۀ ریّا مؤنث ریّان. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). رجوع به ریّا شود
لغت نامه دهخدا
رواء(رِ)
رسنی است که بدان بار بر شتر بندند. ج، ارویه. (منتهی الارب). ریسمانی که بدان بار برشتر بندند. (برهان قاطع). رسنی که با آن امتعه بر شتر بندند. (از اقرب الموارد). ریسمانی که بدان متاع بر چهارپا بندند. (از معجم متن اللغه) ، ریسمانی از ریسمانهای خیمه. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
رواء(رُ)
منظر. (منتهی الارب) (آنندراج). دیدار. (منتهی الارب). چهره. روی. سیما. (ناظم الاطباء) :
گر روا گشت بر اوباش جهان زرق جهان
تو چو اوباش مرو بر اثر زرق و رواش.
ناصرخسرو.
فرخج کوری بدطلعتی چنانکه به است
کلنج کیر خر مغ از او به روی و روای.
سوزنی.
، شکفتگی و طراوت چهره، حسن منظر و گویند: رجل له رواء، یعنی مردی که دارای حسن منظر است. (از اقرب الموارد). حسن منظر. (معجم متن اللغه). خوشی منظر. زیبایی دیدار. (ناظم الاطباء) : آسایش روزگار از جمال ایشان بود و آسایش خواطر از رواء منظر ایشان. (تاریخ بیهقی ص 113)
لغت نامه دهخدا
رواء(رَ)
آب سیراب کننده. (دهار). آب خوشگوار و سیراب کننده. (از اقرب الموارد). ماء رواء، آب خوشگوار و سیراب کننده. (منتهی الارب). الرواء من الماء، آب خوشگواری که در آن برای واردان سیرابی باشد. آب بسیار سیراب کننده. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
رواء(رَ)
چاه زمزم. (منتهی الارب) (آنندراج). نامی است برای چاه زمزم. (از معجم متن اللغه). اسمی است از اسامی زمزم. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
رواء
آب خوشگوار، ریسمان بار چشم نواز، دیدار، آبرو حسن منظر زیبا رویی جمال، دیدار نیکو، چهره صورت، آبرو
فرهنگ لغت هوشیار
رواء((رُ))
زیبارویی، جمال، دیدار نیکو، چهره، صورت، آبرو
تصویری از رواء
تصویر رواء
فرهنگ فارسی معین
رواء((رِ))
ریسمانی که بدان بار بر پشت ستور بندند
تصویری از رواء
تصویر رواء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ جِ فُ)
سیراب کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ترویه.
لغت نامه دهخدا
(ثَرْ)
ثروی. زن پرمال
لغت نامه دهخدا
تصویری از رواق
تصویر رواق
سقف مقدم خانه، پیشخانه، ایوان، سایبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روال
تصویر روال
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماء
تصویر رماء
افزونی گوالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاء
تصویر رقاء
افسونگر، کوهنورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواس
تصویر رواس
کله پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواغ
تصویر رواغ
پویه، ترفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواض
تصویر رواض
جمع رائض، رام کنندگان اسپ، سوار کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان
تصویر روان
رونده، آنچه یا آنکه راه رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواد
تصویر رواد
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواح
تصویر رواح
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روام
تصویر روام
آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواء
تصویر بواء
برابر همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواه
تصویر رواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
وسعت عیش، فراوانی رزق، زندگانی راحت، فراخی زندگی فراخزیست، نرمی نرم شدن، باد نرم بزانه (نسیم) فراخی روزی فراوانی نعمت آسانی زندگانی. باد نرم
فرهنگ لغت هوشیار
بالاپوش دو تهی، تاژ چادر (خیمه)، شمشیر، کمان، خرد، بیخردی از واژگان دو پهلو، آراینده، زشت کننده، رام، بخشنده، شادابی تازگی جوانی، شید جامه ای که روی جامه دیگر پوشند جبه بالاپوش جمع اردیه. یا ردای نیل آسمان، شب
فرهنگ لغت هوشیار
گریستن بر مرده، گریه کردن، بر مرده، مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن گریه کردن، بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
فرهنگ لغت هوشیار
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواج
تصویر رواج
روا شدن، در جریان داد وستد بودن پول و کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارواء
تصویر ارواء
((اِ))
سیراب کردن، روان کردن، به روایت شعر داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواج
تصویر رواج
رواگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روال
تصویر روال
روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روان
تصویر روان
جاری، روح
فرهنگ واژه فارسی سره