- رهیک
- سوده، شکسته
معنی رهیک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شوریده مغز گول، خرمانک خوراکی که از خرما و روغن سازند
کم عقل، ناکس سست، نازک جامه، بسودنی، فرومایه پست، کم دان، یاوه، بی رگ بدرگ (بی غیرت) سست ضعیف، ناکس کم همت پست حقیر، زشت قبیح سخیف (سخن) مقابل رصین جمع رکاک رککه
مرهون، گرو کرده شده
شراب، باده
سخت گیر
سم سودگی در ستور، شتر پر شیر، خاکریزان، کمان باریک
سست نرم و نازک
بزغاله فربه، جوانی خوش
گروگذاشته شده، مرهون
زشت و سخیف، ناپسند، بی ارزش، کم مایه، ضعیفه
گزافکار، دلیر، نیکخوی، تیغ بران
هر کدام
رونده، راه افتاده، مسافر، راهی
کار نیک، سخت سودن، سخت گادن، ماندگاری
رونده، راه افتاده، رهرو، مسافر، غلام، بنده، چاکر، برای مثال کمند از رهی بستد و داد خم / بینداخت خوار و نزد هیچ دم (فردوسی - ۱/۲۰۰)