رهینه. مؤنث رهین. مرهونه. زن گروی. زن گروگان، گروی. گروگان. وثیقه. (یادداشت مؤلف). گرو. (دهار). آنچه گرو گذاشته شود. (از اقرب الموارد). گروگان. (مهذب الاسماء). گروی. و مذکر و مؤنث در وی یکسان است، و از آن است حدیث ’کل غلام رهینهٌ بعقیقه لازمه لها لابد منها’. ج، رهائن. (منتهی الارب). گروی. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (آنندراج) : از این مردمان یا خراسان خالی باید کرد... یا خدمت و طاعت خداوند آیند فوج فوج و مقدمان ایشان رهینه به درگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 289). مرا نیز شرم آمد با تو گفتن و نه از تو رهینه می باید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272). رهینۀ دوام ملک در ضمن آن بدست آید. (کلیله و دمنه). ایام ساعات او رهینۀ قواعد تأسیس خیر است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 2)
رهینه. مؤنث رهین. مرهونه. زن گروی. زن گروگان، گروی. گروگان. وثیقه. (یادداشت مؤلف). گرو. (دهار). آنچه گرو گذاشته شود. (از اقرب الموارد). گروگان. (مهذب الاسماء). گروی. و مذکر و مؤنث در وی یکسان است، و از آن است حدیث ’کل غلام رهینهٌ بعقیقه لازمه لها لابد منها’. ج، رهائن. (منتهی الارب). گروی. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (آنندراج) : از این مردمان یا خراسان خالی باید کرد... یا خدمت و طاعت خداوند آیند فوج فوج و مقدمان ایشان رهینه به درگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 289). مرا نیز شرم آمد با تو گفتن و نه از تو رهینه می باید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272). رهینۀ دوام ملک در ضمن آن بدست آید. (کلیله و دمنه). ایام ساعات او رهینۀ قواعد تأسیس خیر است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 2)
مؤنث ذهنی. (در علم منطق قضیه ای است که مصادیق و محکوم علیه و موضوع آن در ذهن باشد مانند قضیه «دونقیض با هم جمع نگردند.» موضوع که نقیضان است در ذهن است)
مؤنث ذهنی. (در علم منطق قضیه ای است که مصادیق و محکوم علیه و موضوع آن در ذهن باشد مانند قضیه «دونقیض با هم جمع نگردند.» موضوع که نقیضان است در ذهن است)