طریقه، قاعده، روش، پی و نشان، در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد، برای مثال به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی - لغت نامه - رهو)
طریقه، قاعده، روش، پی و نشان، در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد، برای مِثال به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی - لغت نامه - رهو)
نام کوهی در سراندیب که آدم چون از بهشت بیرون آمد به آن کوه افتاد. (برهان) (از لغت فرس اسدی) (از فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ اوبهی) : به کوه رهو برگرفتند راه چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه. اسدی
نام کوهی در سراندیب که آدم چون از بهشت بیرون آمد به آن کوه افتاد. (برهان) (از لغت فرس اسدی) (از فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ اوبهی) : به کوه رهو برگرفتند راه چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه. اسدی
راهوار. (دهار) (مهذب الاسماء). معرب رهوار. (یادداشت مؤلف) (از المعرب جوالیقی ص 156). و مما اخذوه (ای العرب) من الفارسیه الرهوج الهملاج و اصله رهوار. (ابن درید در جمهره از سیوطی در المزهر). رجوع به رهوه و رهوار شود
راهوار. (دهار) (مهذب الاسماء). معرب رهوار. (یادداشت مؤلف) (از المعرب جوالیقی ص 156). و مما اخذوه (ای العرب) من الفارسیه الرهوج الهملاج و اصله رهوار. (ابن درید در جمهره از سیوطی در المزهر). رجوع به رهوه و رهوار شود