جدول جو
جدول جو

معنی رهدارخانه - جستجوی لغت در جدول جو

رهدارخانه
(رَ نَ / نِ)
راهدارخانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به راهدارخانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هزارخانه
تصویر هزارخانه
هزارلا، قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوار کننده که غذا پس از آنکه حیوان آن را دوباره جوید و فرو داد داخل آن می شود. درون هزارلا برجستگی های تیغه مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می شود، هزارتوی، هزارخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بت خانه، بتکده، برای مثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲)، بنای زیبا و باشکوه
فرهنگ فارسی عمید
اتاق و محل مخصوص در یک اداره یا وزارتخانه یا خانه های بزرگان که در آنجا چای و قهوه و شربت و قلیان تهیه می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَ / نِ)
جای انباشتن لاشه و جسد، خانه ای از نرد باشد که در آن مهره در ششدر افتد. (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج). چون مهره در آن خانه مانند مرده از حرکت باز ایستد لهذا آن خانه را مردارخانه گویند. (از انجمن آرا) ، خانه کنار شطرنج که جهودخانه و بیت الخلاء نیز گویند. (رشیدی) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
گمرک. (یادداشت مؤلف). محل گمرک. باجگاه. گمرک خانه. (یادداشت مؤلف). راهداری. محل گرفتن عوارض یا مالیات راه. باجگیران. جایگاه محافظان راهها در طول راه. پاسگاه قره سورانها
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
اطاقی که مخصوص تهیۀ چای و قهوه و شربت و امثال آن است در خانه های بزرگان، مجموع آلات و ادوات و خدّام و ستور آبداری در دستگاه سلاطین و حکام
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهارخانه
تصویر نهارخانه
جایی که مردم غذای ظهر را در آن صرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارخانه
تصویر هزارخانه
هزارتو هزارلا، شکنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای در بازی نرد که مهره درآن خانه در ششدر افتد و نتواند بیرون آید، زندان، دنیا. مردار خوار. آنکه مردار خورد (چون گرگ کرکس زاغ زغن و غیره) لاشه خور: بروز یلان در دم کار زار تو بر کوه چون گرگ مردار خوار. (شا) الا مرغی بود که مردار خوار یا نجاست خوار باشد مثل مرغ خانگی، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهدار خانه
تصویر راهدار خانه
جایگاه محافظان راهها در طول راه پاسگاه قراسورانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبدارخانه
تصویر آبدارخانه
اطاقی که مخصوص تهیه چای و قهوه و شربت و امثال آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبدارخانه
تصویر آبدارخانه
((نِ))
اتاقی در اداره، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درست می کنند، مجموع آلات و ادوات و خادمان و ستوران و آبداری در دستگاه سلاطین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارخانه
تصویر هزارخانه
((~. نِ))
هزارلا، بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارتو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
Plaid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
à carreaux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
ลายตาราง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
mchele
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
체크무늬
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
格子模様
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
משובץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
चौकड़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
kotak-kotak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
kariert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
geruit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
a cuadros
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
a quadretti
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
xadrez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
格子图案的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
w kratkę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
в клітку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
в клетку
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چهارخانه
تصویر چهارخانه
কারেক
دیکشنری فارسی به بنگالی