- رهدار
- گمر کچی، راهبان
معنی رهدار - جستجوی لغت در جدول جو
- رهدار
- راهدار، پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، آنکه باج راه می گیرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آلدر گیلانی
نیکو دارنده
سرکرده یا سرپرست مردم ده
دستگاهی است که به کمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیا را معین میکند
پاسبان و نگهبان راه
خوش راه و نجیب
پایمال کردن، هدر دادن
جوشش جوشیدن می
نگهدارنده شهر نگهبان بلد: گردن هر مرکبی چون گردن قمری بطوق از کمد شهریار شهر گیر شهردار 0 (فرخی)، رئیس شهرداری
راهوار، ویژگی اسب یا استر خوش راه و تندرو
دستگاهی که با استفاده از امواج تشعشعی محل، ارتفاع و فاصلۀ جسمی را در زمین یا آسمان تعیین می کند
دارندۀ ده، صاحب ده، کدخدا، سرکرده یا سرپرست مردم ده، کسی که کارهای یک دهستان را اداره کند
پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، کسی که باج راه می گیرد
مامور ادارۀ بهداری که وظیفه اش رسیدگی به امور بهداشتی مردم، به ویژه روستاییان است
هدر ساختن، پامال کردن، مباح کردن خون کسی
سیستمی که در آن از باریکه های امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آن ها استفاده شود (واژه فرهنگستان)، مجازاً به معنی جاسوس، خبرچین
نگهبان راه، راهزن، راه راه، مخطط