- رهانده
- نجات داده شده خلاص کرده
معنی رهانده - جستجوی لغت در جدول جو
- رهانده
- رهانیده، رهاشده، نجات داده شده
- رهانده ((رَ دِ))
- نجات داده شده، خلاص کرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انتقال داده، اتصال داده شده، الحاق شده
خلاص کننده، منجی، آزادی، بخشنده
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
بجستن واداشته پرش داده شده
ابلاغ شده، متصل شده، پرورانده
رها کردن، آزاد کردن، نجات دادن
کسی که دیگری را از قید و بند و گرفتاری نجات می دهد، رها کننده، نجات دهنده
طرد شده
مطرود، رجیم، مدحور، مردود
نازکی
طرد شده، دورکرده شده از نزد کسی
عاجز، مفلوک
مدعی علیه
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر
آنکه رباید
متصل شده، انتقال داده، حمل کرده، ابلاغ شده
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند متصل کننده: اتصال دهنده
رسانیدن، کسی یا چیزی را بجائی یا نزد کسی بردن، فرستادن
پرتو انداز، تابنده، تابان
استوانی، آرمیدگی
نارک خوراکی از دانه انار
ترساندن و گریزاندن
آنکه برندد آنکه رنده کند
آنکه برنجد کسی که آزرده شود
رنج داده آزرده
کسی که نخ و ریسمان تابد
آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند