- رهابین
- جمع راهب، هیرسایان
معنی رهابین - جستجوی لغت در جدول جو
- رهابین
- نگهبانان راه، جمع واژۀ رهبان، راهب ها، پارسایان مسیحی، دیرنشین ها، جمع واژۀ رهبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع راهب، هیرسایان جمع راهب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع رهینه گروها گروگانها
رهینه ها، چیزهایی که به گرو گذاشته شده، گروی ها، جمع واژۀ رهینه
ذره بین
عدسی از شیشه یا بلور محدب السطحین که برای بزرگ نمودن اشیا خرد و ریزه بکار میرود و تصویر حاصله بزرگتر از خود شیئی است
ریزه بین، ریزبین
جمع دهقان، از ریشه دهگانان جمع دهقان. دهگانان دهاقنه، ایرانیان
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
محافظ و نگاهبان راه
جمع راغب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
میکروسکوپ، خردبین
ماده ای است از لبنیات و آن ترف سیاه (ترف) و چیزیست مانند قرقروت که از آب کشک یا دوغ گیرند. رنگ آن سرخ مایل بسیاهی و ترش مزه است
جمع ریحان، ونجنک ها شاد اسپرم ها جمع ریحان اسپرغمها
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
نجات یافته خلاص گشتن (از قید و بند)
جمع راهب، هیرسایان
اژدها
آنکه در اعمال و رفتار خود متوجه خدا باشد
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند
جسمی است که از ماده چربی ساخته می شود و آن را در شستشوی بدن و لباس به کار برند. توضیح صابونها مخلوطی از نمکهای سه اسید آلی یعنی اولئات پالمیتات و استارات سدیم هستند. برای تهیه صابون اسیدهای چربی دار را با سود سوز آور در دیگهای بزرگ - حرارت می دهند و پس از 24 ساعت در قالبهای چوبی بزرگ وارد می کنند و سپس به شمشهای کوچکتر می برند و عاقبت بر اثر جریان هوای گرم خشک می کنند و به صورت قالبهای کوچک که علامت کارخانه روی آن نقش شده قالب می کنند. یا صابون سلطانی. صابونی بود از جنس پست وردی که به طرح یکسان می داده اند و به مناسبت پستی جنس کسی آن را نمی خریده
نگه دارندۀ راه، نگهبان راه
رها کردن، آزاد کردن، نجات دادن
ریزبیننده، دارای دقت زیاد، میکروسکوپ
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
ثعبان ها، مارهای بزرگ، اژدهاها، جمع واژۀ ثعبان
کسانی که در خوف از خدا مبالغه کنند، کسانی که بسیار بترسند
دهقان ها، رئیس ده ها، کشاورز ها، دهقان ها، جمع واژۀ دهقان
جمع عربان، از ریشه پارسی ربون ها، بیعانه
تثنیه عقاب دو آله دار دوموده تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری (ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو عقاب، دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان. توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده. یا در عقابین کشیدن، مقصر را به چوب عقابین بستن