جدول جو
جدول جو

معنی رهابنه

رهابنه
کسانی که در خوف از خدا مبالغه کنند، کسانی که بسیار بترسند
تصویری از رهابنه
تصویر رهابنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رهابنه

رهابنه

رهابنه
جَمعِ واژۀ رُهبان. (از اقرب الموارد) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ راهب. (منتهی الارب). پارسای ترسایان. (آنندراج). رجوع به رهبان شود
لغت نامه دهخدا

ربابنه

ربابنه
جَمعِ واژۀ رَبَن، لقب علمای یهود. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، ج ِرُبّان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء).
، از اعلام زنان. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

رهابه

رهابه
رَهابَه. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به رَهابَه شود
لغت نامه دهخدا

رهابه

رهابه
رَهابَه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رَهابَه شود
لغت نامه دهخدا

رهابه

رهابه
رَهابَه. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به رَهابَه شود
لغت نامه دهخدا

رهابه

رهابه
رُهابَه. رَهّابَه. رُهّابَه. استخوان دامن سینه که استخوان خنجری گویند. (ناظم الاطباء). استخوان دامن سینه. (از صراح اللغه) (از آنندراج). غضروفی چون استخوان زیر سینه مشرف به شکم آویخته. (از ترجمه قاموس). رُهابه. حرمازی ها را مشدد گفته. استخوان دامن سینه است. ج، رَهاب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رهبنه

رهبنه
رهبان گردیدن. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). رهبانیت. (یادداشت مؤلف) : فلما کبر احب الرهبنه. (معجم الادبا ج 2 ص 24). رجوع به رهبان و رهبانیت شود
لغت نامه دهخدا