جدول جو
جدول جو

معنی رنین - جستجوی لغت در جدول جو

رنین
(رَ)
مطلقاً بمعنی صوت است و گویند صوت همراه با گریه را نیز گویند و در اساس آمده: ’سمعت له رنّهً و رنیناً’، ای صیحهًحزینهً. (از اقرب الموارد). رنّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رنّه شود، بانگ کمان. (دهار) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
رنین
(تَ)
بانگ کردن بزاری. (مصادر زوزنی). فریاد کردن. (از منتهی الارب). صیحه زدن و صوت را برای گریه بلند کردن. (از اقرب الموارد). رنّه. (از منتهی الارب). ناله و زاری کردن، بانگ کردن کمان. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ترنین. ترنیه. ارنان. (از معجم متن اللغه) ، رن ّ الیه رنیناً، گوش کرد به سوی او. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). ارنان. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رنین
گریه و زاری
تصویری از رنین
تصویر رنین
فرهنگ لغت هوشیار
رنین
((رَ))
ناله زار
تصویری از رنین
تصویر رنین
فرهنگ فارسی معین
رنین
الرّينين
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به عربی
رنین
Resonance
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنین
(FR) résonance
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رنین
共鳴
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رنین
(PT) ressonância
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رنین
गूंज
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به هندی
رنین
резонанс
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به روسی
رنین
(DE) Resonanz
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنین
резонанс
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنین
(PL) rezonans
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به لهستانی
رنین
(ID) resonansi
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رنین
共鸣
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به چینی
رنین
(IT) risonanza
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رنین
תהודה
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به عبری
رنین
(ES) resonancia
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رنین
(NL) resonantie
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به هلندی
رنین
رنین
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به اردو
رنین
প্রতিধ্বনি
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به بنگالی
رنین
การสะท้อน
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به تایلندی
رنین
(SW) resonansi
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رنین
(TR) rezonans
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رنین
공명
تصویری از رنین
تصویر رنین
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزین
تصویر رزین
(پسرانه)
محکم، استوار، متین، باوقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حنین
تصویر حنین
(پسرانه)
اشتیاق، ناله، زاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرنین
تصویر عرنین
بینی، استخوان درشت بینی، مهتر و شریف قوم
فرهنگ فارسی عمید
(عِ)
بینی، یا استخوان درشت آن، یا بن بینی نزدیک ابرو. (منتهی الارب). بن بینی. (مهذب الاسماء). تمام بینی و یا استخوان سخت آن، و یا زیر محل اتصال دو ابرو، یعنی ابتدای بینی که ’شمم’ در آن قرار دارد. (از اقرب الموارد).
گر ناصبی مثل مگسی گردد
بگذشت نارد از در عرنینم.
ناصرخسرو.
، اول و بهترین هر چیزی. (منتهی الارب). اول هر چیزی. (از اقرب الموارد) ، سردار و شریف قوم. (منتهی الارب). سید شریف. (اقرب الموارد). ج، عرانین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
دهی است از قصبۀ نیشک از نواحی سجستان. احمد بن سهل بلخی گوید: آن شهر کوچکی است و دارای ده هاست، در طرف چپ کسی واقع شود که به بست رود، و مسافت آن از سرور دو فرسنگ است. صفاریان که بر فارس و خراسان و سجستان و کرمان غلبه کردند از این شهرند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
تثنیۀ قرن. دو قرن. رجوع به قرن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
به بانگ آوردن. (تاج المصادر بیهقی). به جرست آوردن کمان و جز آن. (زوزنی). به بانگ آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
میان ابرو، استخوان بینی، مهتران، آغاز هر چیز، آغاز باران بلندی و اول هر چیز. یا عرنین بینی. اول بینی که محل اجتماع دو ابروست، استخوان درشت بینی، بهترین هر چیز جمع عرانین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرنین
تصویر عرنین
((عِ))
بینی، استخوان پشت بینی، اول هر چیزی، سردار، بزرگ قوم
فرهنگ فارسی معین