جدول جو
جدول جو

معنی رنگین - جستجوی لغت در جدول جو

رنگین
گوناگون، رنگ گرده
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
فرهنگ لغت هوشیار
رنگین
رنگی، رنگ دار، دارای رنگ، رنگ شده، رنگارنگ، برای مثال شیشه های رنگ رنگ آن نور را / می نماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱ - ۷۶۶)، کنایه از پر از غذاهای گوناگون، کنایه از فریبنده، برای مثال از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که باده رنگ جویی در نگیرد (خاقانی - ۵۹۸)
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
فرهنگ فارسی عمید
رنگین
((رَ))
ملون، گوناگون
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
فرهنگ فارسی معین
رنگین
Colorful
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنگین
яркий
دیکشنری فارسی به روسی
رنگین
farbenfroh
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنگین
кольоровий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنگین
kolorowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
رنگین
五彩缤纷的
دیکشنری فارسی به چینی
رنگین
colorido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رنگین
colorato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رنگین
colorido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رنگین
coloré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رنگین
kleurrijk
دیکشنری فارسی به هلندی
رنگین
रंगीन
دیکشنری فارسی به هندی
رنگین
berwarna-warni
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رنگین
ملوّنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
رنگین
צבעוני
دیکشنری فارسی به عبری
رنگین
色とりどりの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رنگین
다채로운
دیکشنری فارسی به کره ای
رنگین
renkli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رنگین
rangi nyingi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رنگین
สีสันสดใส
دیکشنری فارسی به تایلندی
رنگین
রঙিন
دیکشنری فارسی به بنگالی
رنگین
رنگین
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگینک
تصویر رنگینک
نوعی از حلوا که با آرد گندم بریان کرده و در خرما و روغن سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگینا
تصویر رنگینا
میوه ایست شبیه شفتالو شفترنگ شلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگینک
تصویر رنگینک
حلوایی که با آرد گندم، روغن و خرما تهیّه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگینا
تصویر رنگینا
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، شلیر، شفرنگ، تالانه، شکیر، رنگینان، تالانک، مالانک، شفترنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگین
تصویر بنگین
(دخترانه)
زندانی ابد (نگارش کردی: بهنگین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنگین
تصویر تنگین
تنگ ضیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
سخت، باوقار، صلب، ثقیل، وزین، گرانبها، قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ننگین
تصویر ننگین
ننگ دار، بدنام، زشت و رسوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ننگین
تصویر ننگین
عیب دار، معیوب و زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
((سَ))
از جنس سنگ، ثقیل، گران، باوقار، اثری هنری که فهمیدنش بر هر کسی ممکن نباشد
فرهنگ فارسی معین