جدول جو
جدول جو

معنی رنگپور - جستجوی لغت در جدول جو

رنگپور
(رَ)
نام قصبه ای است در ایالت راجشاه بنگال از کشور هندوستان واقع در 167هزارگزی رامپور پاولیه. دارای 13220 تن جمعیت است که 6650 تن از آنان را مسلمانان تشکیل می دهند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگور
تصویر انگور
میوۀ خوشه ای با دانه های آب دار و شیرین به رنگ ها و انواع گوناگون، درخت این میوه، تاک، مو، رز
انگور عسکری: در علم زیست شناسی نوعی انگور که دانه های ریز و پوست نازک سبز دارد
انگور صاحبی: در علم زیست شناسی نوعی انگور که دانه هایش درشت و سرخ رنگ است
انگور خلیلی: در علم زیست شناسی نوعی انگور که دانه های آن درشت تر از انگور عسکری است
انگور یاقوتی: در علم زیست شناسی نوعی انگور که دانه هایش ریز، گرد، سرخ رنگ و به هم چسبیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنگور
تصویر شنگور
شنگرک، کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، بادریسه، سنگور، چناب، سنگرک، سپندوز، کلیچۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگور
تصویر سنگور
سله، سبد، زنبیل
کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، سپندوز، بادریسه، شنگرک، سنگرک، چناب، کلیچۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجور
تصویر رنجور
رنج کشیده، آزرده، دردمند، بیمار، غمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگ رو
تصویر رنگ رو
کنایه از رنگ و ظاهر چیزی، زیبایی و درخشندگی، رنگ و روی، رنگ و رو
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لُو خوا / خا دَ / دِ)
آنکه رنگ بپوشد. آنکه جامۀ ژنده و دلق بپوشد. رجوع به رنگ پوشیدن و رنگ ذیل معنی ژنده و دلق شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
از قرای سجاس رود زنجان خالصه دیوان قدیم النسق، پنجاه خانوارسکنه دارد. زراعتش از یک رشته قنات و یک چشمه مشروب میشود. حاصلش غله دیمی و آبی است. (مرآت البلدان ج 4ص 274 و 275). دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان در 12 هزارگزی شمال باختری قیدار و 9 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده است. دامنه و سردسیر است. 406 تن سکنه دارد. از چشمه و سجاس رود مشروب میشود. محصولش غلات و بنشن است. قلمستان دارد و شغل اهالی بیشتر زراعت و قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
به معنی مفلوک و پریشان حال و اصل این لغت منده پور بوده است، یعنی صاحب اولاد بسیار و چون فقیر کثیرالاولاد همیشه غمناک و پریشان خاطر است این معنی اصل لغت گردیده. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به مندبور شود
لغت نامه دهخدا
از شهرهای هندوستان و مرکز ایالتی به همین نام است و 45000 نفر جمعیت دارد، صنعت نساجی آن معروف است
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ناحیۀ میرات از ایالت دهره دون، (از قاموس الاعلام ترکی)
قصبه ای است در ناحیۀ بنگاله از ایالت کلکته، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(رَ گِ)
لون مخصوص چهره. رنگ بشره.
- رنگ رورفته، رنگ پریده. بیرنگ شده. رجوع به رنگ پریده و رنگ پریدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
کسی را گویند که هر دم خود را به شیوه و رنگی برآورد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). ابن الوقت، فریب دهنده. محیل. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آنکه هر دم رنگی نماید و مردم را فریب دهد و آن را رنگ فروش نیز گویند، و رنگ روش نیز مخفف آن است. (از آنندراج). و رجوع به رنگ فروش و رنگ روش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ دَ / دِ)
آنچه رنگش برود. آنچه رنگش ثابت نیست. جامه یا پارچه ای که رنگ آن از آفتاب بشود. رنگ باز (در لهجۀ مردم خراسان)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شبه جزیره ای در انتهای شبه جزیره مالاکا در جنوب آسیا که 534 کیلومتر مربع مساحت و 1120800 تن جمعیت دارد. در سال 1819 میلادی انگلیسیها آنرا متصرف شدند و تا سال 1946 در دست داشتند. از آن پس جزو کشورهای مشترک المنافع قرار گرفت. مرکز مهم تجارتی میان اقیانوس کبیر و اقیانوس هند میباشد، زیرا بندر سنگاپور در کنار تنگۀ مالاکا قرار دارد که ایستگاه مهم تجاری است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رامْ)
نام قصبه و مرکز حکومت است در سرزمین بنگاله از ایالت اوریسا و در 71هزارگزی رود خانه گنگ واقع شده است. این قصبه دارای بناهای معظمی مخصوص راجه میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام بخش بزرگی در بنگاله و استان اوریسا که مرکزش نیز بنام رانپور نامیده می شود. مساحت این بخش 527میلیون گز مربع است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در سرزمین گجرات شهرستان احمدآباد هندوستان واقع در 118هزارگزی جنوب باختری احمدآباد. این قصبه دارای قلعه ای معروف و نیز راه آهن میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ)
نام شهری بود میان همدان و کرمانشاهان و آن را عرب وقتی قصراللصوص نام کرده که دزدگاه شده بود و در زمان پرویز بس آباد بود و در آن قصری بود از قصور پرویز که یکصد ذرع ارتفاع داشت و عمارت آن تمامی از سنگ بود. چنانکه یک پارچه سنگ به نظر می آمده است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). یکی از بخشهای شهرستان کرمانشاهان است. این بخش در شمال خاوری شهرستان واقع شده و در حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال بخش اسدآباداز شهرستان همدان. از طرف خاور شهرستان تویسرکان. از طرف جنوب دهستان خزل شهرستان نهاوند. از طرف باختربخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. قراء مهم بخش در چهار دره به شرح زیر واقع شده است: 1- درۀ خرم رود. 2- درۀ سراب فش. 3- دره قره گزلو. 4- درۀ سریان. بخش کنگاور از نظر تقسیمات بخشداری چهار دهستان به ترتیب از یک الی چهار تشکیل شده است. جمع قراء بزرگ و کوچک بخش 65 آبادی است. جمعیت آن در حدود 22هزار تن است. دیگر قراء مهم بخش عبارتند از: فش، گودین، قارلق، سلطان آباد، قزوینه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چُمْ)
پالهنگ که اسب بدان کشند. (رشیدی). پالهنگ که اسب را بدان جنیبه کنند و اصل در آن پالاهنگ است و اصطلاح این زمان یعنی یدک کش و در عربی مقود گویند. (انجمن آرا). چنبور. افسار. رجوع به پالهنگ و چنبور شود
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است در سرزمین هندوستان واقع در منطقه خیرپور در 40هزارگزی جنوب باختری شهر خیرپور، که دارای کارخانه های نساجی پارچه های پنبه ای میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در استان جانسی هندوستان واقع در 58هزارگزی جنوب خاوری جانسی، که مرکز تجارت میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در خطۀبهار هندوستان واقع در استان پاتنه، که رانیپور تنگراهی نیز نامیده میشود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت میرات واقع در شهرستان سهرانپور هندوستان و 25هزارگزی مرکز شهرستان، در اطراف این قصبه باغهای باصفا و گردشگاههای زیبا و دل انگیز وجود دارد، (از قاموس اعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در ایالت اوکرای هندوستان و در گذشته یکی از راجه های معروف هند در آن سکونت داشته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است واقع در ایالت پنجاب از شبه قارۀ هند و امروز جزء کشور پاکستانست، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در ناحیۀ شمالی سرزمین نپال هندوستان، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رنگ رو
تصویر رنگ رو
رنگ صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ آور
تصویر رنگ آور
کسیکه هر دم خود را به شیوه و رنگی در آورد، فریبنده محیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزن پور
تصویر رزن پور
فرانسوی خردناب زبانزد فزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگاور
تصویر جنگاور
جنگجو
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگور
تصویر انگور
میوه ای لطیف و شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجور
تصویر رنجور
بیمار، دردمند، مریض، نا خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگاور
تصویر جنگاور
((جَ وَ))
جنگجو، شجاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگور
تصویر انگور
میوه رز، درخت رز، مو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنجور
تصویر رنجور
((رَ))
رنج کشیده، دردمند، بیمار، غمگین، آزرده، رنجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنگ آور
تصویر رنگ آور
((~. وَ))
فریبنده، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
جنگجو، حربی، دلاور، دلیر، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، محارب، نبرده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ابزاری در دستگاه بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخی که برای پنهان کردن چیزی در زمین پدید آورند، لانه.، پپایین ترین کرت در هر منطقه
فرهنگ گویش مازندرانی
شادابی چهره، خوش رنگی
فرهنگ گویش مازندرانی