- رنکه
- تازی گشته شاه ماهی
معنی رنکه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زحمت
آنکس که کسی که هر کس که
پاره گوشت
آواز نیکو، گیاهی باریک
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
بیماری، رنج، درد، خرامی از روی ناز
ستور کره کشی، سست ناتوان مرد خاکستری تیره از رنگ ها
آوای بوف آوای جغد
سستی ناتوانی
برای تحقیر و توهین زن استعمال شود زنیکه
زن دانا و آزموده
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
بادبزن که از سقف آویزان کنند وبا برق یا بی آن بحرکت آید، بادبزن برقی
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
آزرده، رنجیده، دل آزرده، دل تنگ
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن، برای مثال جنگ یک سو نه و دل شاد بزی / خویشتن را و مرا رنجه مدار (فرخی - ۱۳۹)
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
رنجه داشتن: رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن،
رنجه شدن: رنجه گشتن، رنجه گردیدن، رنجیده شدن، آزرده شدن
رنجه کردن: رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن،
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، زیرشلواری کوتاه مردانه، شلوار کوتاه زنانه، قسمت پایین در و پنجره که از تخته ساخته می شود، قطعۀ فلز نازک و پهن
حلقه زدن گروهی به جهت منع حیوانات شکاری ازخروج ازمحوطه ای معین تاشکارشاه یاامیران آسان باشدجرگه
((نَ کَ یا کِ))
فرهنگ فارسی معین
حلقه زدن گروهی به جهت منع حیوانات شکاری از خروج از محوطه ای معین تا شکار شاه یا امیران آسان باشد، جرگه
بادزن برقی
در نجاری، وسیله ای که با آن چوب و تخته را تراشیده و صاف و هموار می کنند، وسیله ای با سوراخ های لبه دار تیز از جنس فلز یا پلاستیک که برای ریزریز کردن برخی موادغذایی از آن استفاده می شود، آنچه به وسیلۀ رنده ریز شده باشد
پارسی تازی گشته آرنگ (شعار پادشاهان و دبیران ترک ممالیک مصر)