مرغ بر بیضه نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقه می نامند. (از اقرب الموارد) ، زمین که هیچ نرویاند. ج، رنقاوات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
مرغ بر بیضه نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقه می نامند. (از اقرب الموارد) ، زمین که هیچ نرویاند. ج، رَنْقاوات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
نام موضعی است در بلاد بنی عامر بن صعصعه. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعه و دار سلیم. قتّال گوید: عفت اجلی من اهلها فقلیبها الی الدوم، فالرنقاء قفراً کثیبها. و سکری در تفسیر بیت فوق گوید: رنقاء آبی است ازآن بنی تیم الادرم بن غالب بن فهربن مالک از قبیلۀ قریش. و اصمعی گوید: در جبال مکه جبل رنقاء است و آن به کوه نبهان متصل است. (از معجم البلدان)
نام موضعی است در بلاد بنی عامر بن صعصعه. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعه و دار سلیم. قَتّال گوید: عفت اجلی من اهلها فقلیبها الی الدوم، فالرنقاء قفراً کثیبها. و سکری در تفسیر بیت فوق گوید: رَنْقاء آبی است ازآن بنی تیم الادرم بن غالب بن فهربن مالک از قبیلۀ قریش. و اصمعی گوید: در جبال مکه جبل رنقاء است و آن به کوه نبهان متصل است. (از معجم البلدان)
ماده شتر آرنج برتافته، ماده شتری که سوراخ سر پستانش بندشده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گوسفندی که سوراخ پستانش بسته باشد. (مهذب الاسماء)
ماده شتر آرنج برتافته، ماده شتری که سوراخ سر پستانش بندشده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گوسفندی که سوراخ پستانش بسته باشد. (مهذب الاسماء)
یا رفقا. در تداول فارسی، جمع واژۀ رفیق. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (غیاث اللغات). جمع واژۀ رفیق، به معنی همراه. (از آنندراج). مأخوذ از عربی، یاران و دوستان و همراهان و رفیقان. (ناظم الاطباء). رجوع به رفیق شود
یا رفقا. در تداول فارسی، جَمعِ واژۀ رِفیق. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ رفیق، به معنی همراه. (از آنندراج). مأخوذ از عربی، یاران و دوستان و همراهان و رفیقان. (ناظم الاطباء). رجوع به رفیق شود
پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف، که عبدالله بن مجیب قتال چون شخصی را کشته بود از ترس سلطان بدانجا پناهنده شد. و آن را در نواحی بحرین دانسته اند. رجوع به معجم البلدان شود
پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف، که عبدالله بن مجیب قتال چون شخصی را کشته بود از ترس سلطان بدانجا پناهنده شد. و آن را در نواحی بحرین دانسته اند. رجوع به معجم البلدان شود
سر پشته، پشته دراز، سختی زمانه، سیمرغ نام نوایی در خنیا مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد
سر پشته، پشته دراز، سختی زمانه، سیمرغ نام نوایی در خنیا مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد