جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رفقاء

رفقاء

رفقاء
جمع رفیق، همرایان دمسازان جمع رفیق دوستان یاران همراهان
رفقاء
فرهنگ لغت هوشیار

رفقاء

رفقاء
یا رُفقَه. بنت ماخوربن تارخ زوجه اسحاق (ع) مادر عیص و یعقوب. (حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 23). رجوع به رفقه و مجمل التواریخ و القصص ص 194 شود
لغت نامه دهخدا

رفقاء

رفقاء
یا رفقا. در تداول فارسی، جَمعِ واژۀ رِفیق. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ رفیق، به معنی همراه. (از آنندراج). مأخوذ از عربی، یاران و دوستان و همراهان و رفیقان. (ناظم الاطباء). رجوع به رفیق شود
لغت نامه دهخدا

رفقاء

رفقاء
ماده شتر آرنج برتافته، ماده شتری که سوراخ سر پستانش بندشده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گوسفندی که سوراخ پستانش بسته باشد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

رتقاء

رتقاء
زنی که آلت تناسلیش مسدود باشد و با او آرامش نتوان کرد
رتقاء
فرهنگ لغت هوشیار

فرقاء

فرقاء
مؤنث افرق. (اقرب الموارد) ، گوسپندی که میان سرهای دو پستانش دوری باشد. (منتهی الارب). الشاه البعیده مابین الطبیین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رفواء

رفواء
زن بزرگ گوش با فروهشتگی. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مؤنث ارفی. (منتهی الارب). رجوع به اَرفی ̍ شود
لغت نامه دهخدا

رفلاء

رفلاء
زن بدرفتار دامن کشان، زنی که جامه را نیکو نتواند کرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که نیکو نبود در جامه در حال رفتن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

رفغاء

رفغاء
زن باریک ران خردشرم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، زنی که بن هر دو ران وی خرد باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقۀ گشاده ران. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا