- رمیم
- پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
معنی رمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- رمیم
- پوسیده، کهنه، استخوان پوسیده
- رمیم ((رَ))
- پوسیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازسازی
اصلاح کردن، مرمت کردن
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
نا پسند، نکوهیده
سازگان
پست، زشتروی، خرد، انداینده روغن مالیدنی
کند روی
رانده شده، رانده از درگاه خدایتعالی
ساختمان سنگی سنگ چین
کهن جامه
سخن آسان، آسانگوی، سست آوا، آوای پایین زیر نرم آواز
بخشایشگر
نوشته شده، مرقوم
استخوانهای پوسیده
کشش آواز، آواز سرود
فزونی
تیز، کارد تیز پیکان تیز، گوشت بریان
بسیار حرکت، بسیار جنبان
نره
طرز، قاعده، روش
آوای شیر، کف چون کف شیر، سیاب (حباب)
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
نیک بالا خوش اندام، کوفته بینی، شکسته سر، یاوه گویی
قریب و خویشاوند
ممدوح، گران روح
متردد بودن میان دو چیز