جدول جو
جدول جو

معنی رمولوس - جستجوی لغت در جدول جو

رمولوس
(رُ)
بموجب افسانه های قدیم روم نخستین بانی شهر رم بود. پدر او نومیتر برادر آمولیوس پادشاه شهر آلبا بود که بدست برادر هلاک شد و آمولیوس پس از کشتن وی فرزندان او رمولوس و رموس را نیز به رود تیبر انداخت لکن امواج آب آن دو کودک را به ساحل برد و ماده گرگی آن دو را شیر داد و چون به سن رشد رسیدند نخست آمولیوس قاتل پدر را هلاک ساختند، سپس بر فراز تل پالاسیوم شهری بنا نهادند. رمولوس حدود شهر را با شیاری معین کرد و چون برادرش برخلاف قواعد مذهبی از آن حد تجاوز کرد او را بکشت و برای اینکه شهر جدید را جمعیتی گرد آورد آن را مأمن دزدان و راهزنان ساخت. پس از آن بامردم سابین و سایر نواحی اطراف بجنگید و سرانجام به سال 715 قبل از میلاد در میان طوفان سختی درگذشت. (از تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مولود
تصویر مولود
(دخترانه)
آنکه به دنیا آمده، زاده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از موسوس
تصویر موسوس
وسواس دار، وسواسی، وسوسه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولود
تصویر مولود
زاییده شده، فرزند، کنایه از نتیجه، تولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولوی
تصویر مولوی
مربوط به ولایت، در تصوف مولویه، در تصوف عنوان شیخ های متصوفه و علمای روحانی، نوعی کلاه دراز یا عمامۀ کوچک، برای مثال ساقی مگر وظیفۀ حافظ زیاده داد / کآشفته گشت طره و دستار مولوی (حافظ - ۹۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
چلپاسۀ سبزرنگ، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)، و رجوع به مادۀ قبل شود، نوعی از حلوا، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(دُ مُو)
دهی است از دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل با 146 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
روفس، در لسان قدیم روم به معنی زردفام بوده است و خانواده ای چند از خانواده های قدیم آن سرزمین بدین نام ملقب بوده اند، (فوستل دوکولانژ)، و رجوع به روفس شود
لغت نامه دهخدا
(رِ وُ وِ)
در تداول عامه رولور. پیشتاب. شش لول. طپانچه آلتی آچلان. حاجت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مرغی شبیه بلدرچین که در هندوچین و مالزی هست، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش کاغذکنان شهرستان خلخال، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات و حبوب، صنایع دستی زنان آنجا گلیم و جاجیم بافی، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
زنجبیل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام سرسلسلۀ خانوادۀ ژول سزار (قیصر)، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 481)
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ)
قبیله و طایفه و جماعت. (آنندراج). خاندان. دوده. ایل. (یادداشت مؤلف). رجوع به تاریخ غازان شود، قدماء
لغت نامه دهخدا
حسک است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طرمولس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کم گوشت (شرم زن). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرئوس. نعت مفعولی از رئاسه. رجوع به رئاسه شود، کسی که تحت اطاعت رئیس باشد. (از اقرب الموارد) : رئیس و مرؤوس و شریف و مشروف روی به درگاه آوردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 364) ، رعیت و عامۀ مردم. (آنندراج) ، کسی که به سر وی آسیب رسیده باشد. (از منتهی الارب). کسی که سر او آسیب دیده باشد. (از اقرب الموارد) ، بزرگ سر. (منتهی الارب). عظیم الرأس. (از اقرب الموارد) ، آن که شهوت او فقط در سر او باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اسم یونانی خرشف است. (تحفۀ حکیم مؤمن). سقولیموس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُلُ)
کوه و شهری باستانی در لیدی (آسیای صغیر) که امروز به بوزداغ معروف است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
یکی از کنسولان روم است که به سال 267 قبل از میلاد بدان مقام رسید و برسپاهیان کارتاژ که آمیلکا پدر آنیبال فرمانده آنان بود غالب شد و ممالک اطراف کارتاژ را تصرف کرد، لیکن سرانجام شکست یافت و اسیر لشکریان کارتاژ گردید و به سال 250 قبل از میلاد مردم کارتاژ او را به رم فرستادند تا در مبادلۀ اسیران با سنا مذاکره کند، ولی سنا بدین امر تن نداد و رگولوس چون متعهد شده بود که به کارتاژ بازگردد بر اصرار سنا و عجز و لابۀ زن خویش وقعی ننهاد و بنزد دشمنان بازگشت. کارتاژیان او را پس از شکنجۀ بسیار در خمی که از میخ انباشته بود انداخته از فراز کوهی بزیر افکندند. زن او موسوم به مارسیانیز به انتقام وی دو تن از اسیران کارتاژ را بدین طریق هلاک ساخت. (تمدن قدیم تألیف فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا
روم، شهر رم یا روم که به نام بانی آن (روملوس) بدین نام شهرت یافته است، رجوع به رم و کلمه بعدی (روملوس) شود
فرهنگها پس از نقل این کلمه آنرا نام پسر نمرود دانسته اند و بر اساسی نیست، و رجوع به روملوس و رم شود
لغت نامه دهخدا
(اُ مُ)
یکی از اهالی تراکس بود که در حدود قرن پانزدهم قبل از میلاد از آن سرزمین به آتیکا گریخت و در آنجا مسکن گزید. امولپوس برحسب روایات قدیم شاعر و جنگجو و کاهن بوده است. (از تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
بادآورده است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حسک است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طرمولوس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اولوس
تصویر اولوس
سفید (اسب) : (چنین گویند که از چار پایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست چه وی شاه همه چهار پایان چرنده است... و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسبیست الوس نام) (نوروزنامه 2- 51)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولوچ
تصویر مولوچ
ملچ و مولوچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولود
تصویر مولود
متولد شده، بوجود آمده
فرهنگ لغت هوشیار
مولوی در فارسی: دستار سوفیان کلاه درویشان خداوندی منسوب به مولی، عنوانی است برای شیوخ تصوف و ملایان و علمای روحانی. یا عمامه (دستار) مولوی. عمامه ای (دستاری) که مشایخ بر سر گذارند: (ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد کاشفته گشت طره و دستار مولوی) (حافظ. 346) یا کلاه مولوی. کلاه نمدی بلندی که گذارند: بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقوس
تصویر موقوس
شتر گرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوس
تصویر موسوس
گمانکار بوسوسه افتنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرووس
تصویر مرووس
مرئوس در فارسی: زیر دست کارمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولود
تصویر مولود
((مُ))
زاییده شده، جمع موالید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مولوی
تصویر مولوی
((مُ یا مَ لَ))
منسوب به مولی، نوعی کلاه نمدی بلند که دراویش بر سر گذارند
فرهنگ فارسی معین
ابرهای جدا از هم و معمولاً چگال با خطوط مرزی واضح که نمای آن ها به شکل خاکریز یا گنبد یا برج های در حال افزایش و گسترش است و برآمدگی بخش فوقانی آن ها اغلب به گل کلم شباهت دارد، بخش های رو به آفتاب این ابرها غالباً سفید درخشان و پایه آن ها ب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مولود
تصویر مولود
فرزند، فرزاد
فرهنگ واژه فارسی سره