از کلمه رمان فرانسوی و مراد سبکی است در نویسندگی که مربوط به مسیحیت و ادبیات قرون وسطی و مخالف مکتب کلاسیک قدیم است. در این سبک نویسنده در بیان تخیلات و تجسم افکار خود آزادی کامل دارد. (از فرهنگ وبستر). کلمه رمانتیک که ازقرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبیرات شاعرانه به کار می رفت از سال 1676م. وارد فرانسه شد و مدتی مترادف با Pittoresque (خیال انگیز) و Romanesque (افسانه ای) به کار برده می شد و تا سال 1775 به معنی امروزی به کار نرفت. در آن تاریخ کلاسیکها که بازارشان از رونق افتاده بود این کلمه را برای ریشخند کردن طرفداران رمانتیسم به کار می بردند. اما نویسندگان جدید این کلمه را قبول کردند و آن را با کمال افتخار بر زبان راندند. رمانتیسم که از اواخر قرن هیجدهم در انگلستان به وجود آمده بود، بعداً به آلمان رفت و پس از مدتی یعنی در سال 1830 وارد فرانسه و ایتالیا و اسپانیاگردید و تا سال 1850 بر ادبیات اروپا حاکم بود... اصول مکتب رمانتیک: مکتب رمانتیسم برخلاف کلاسیسم مکتب بسیار پیچیده و آشفته ای است. رمانتیکها اغلب درباره مکتب خود آراء مغایری دارند و اصولی که آنها را با هم متحد ساخته است نامفهوم و اغلب متضاد است. ا. و. شلگل پیشوای رمانتیسم آلمان... معتقد است که ادبیات رمانتیک عبارت از ’جمع اضداد’ و آمیزش انواع روشهای مختلف ادبی است. این نویسنده می گوید: ’ذوق رمانتیک، طبیعت و هنر، شعر و نثر، جد و هزل، خاطره و پیشگوئی، عقاید مبهم و احساسات زنده، آنچه آسمانی و آنچه زمینی است و سرانجام زندگی و مرگ را درهم می آمیزد’. اینک مقایسه ای بین دو مکتب کلاسیسم و رمانتیسم:1- کلاسیکها بیشتر ایدآلیست هستند یعنی در هنر می خواهند فقط زیبائی و خوبی را شرح و بیان کنند و حال آنکه رمانتیک ها می کوشند گذشته از زیبائی، زشتی و بدی را نیز نشان دهند. 2- کلاسیکها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آنکه رمانتیک ها بیشتر پابند احساس و خیالپردازی هستند. 3- کلاسیکها شخصیت ها و الهام آثارخویش را از هنرمندان یونان و روم قدیم می گیرند و حال آنکه رمانتیکها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشورهای خویش الهام می گیرند. در عصر رمانتیک بیشتر به شکسپیر استناد می شود. 4- کلاسیکها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیت اند و حال آنکه رمانتیک ها پای بند جلال و رنگ و منظره... 5- برنامۀ رمانتیک ها برنامۀ مبارزه است و روش آنها به کلی منفی است. بعقیدۀ آنها قیودی که در ادبیات رواج یافته مانع آزادی فکر و بیان شده است. از این رو رمانتیک ها همه قواعد و دستورهای کلاسیک را در هم شکسته و دور انداخته اند، یعنی رمانتیسم همانطوری که ویکتور هوگو در مقدمۀ نمایشنامۀ ’ارنانی’ می گوید، عبارت از ’آزادی خواهی در هنر’ است. (نقل به اختصار از کتاب مکتبهای ادبی تألیف رضا سیدحسینی). و نیز رجوع به همان کتاب و رئالیسم و ضدرئالیسم تألیف میترا شود
از کلمه رمان فرانسوی و مراد سبکی است در نویسندگی که مربوط به مسیحیت و ادبیات قرون وسطی و مخالف مکتب کلاسیک قدیم است. در این سبک نویسنده در بیان تخیلات و تجسم افکار خود آزادی کامل دارد. (از فرهنگ وبستر). کلمه رمانتیک که ازقرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبیرات شاعرانه به کار می رفت از سال 1676م. وارد فرانسه شد و مدتی مترادف با Pittoresque (خیال انگیز) و Romanesque (افسانه ای) به کار برده می شد و تا سال 1775 به معنی امروزی به کار نرفت. در آن تاریخ کلاسیکها که بازارشان از رونق افتاده بود این کلمه را برای ریشخند کردن طرفداران رمانتیسم به کار می بردند. اما نویسندگان جدید این کلمه را قبول کردند و آن را با کمال افتخار بر زبان راندند. رمانتیسم که از اواخر قرن هیجدهم در انگلستان به وجود آمده بود، بعداً به آلمان رفت و پس از مدتی یعنی در سال 1830 وارد فرانسه و ایتالیا و اسپانیاگردید و تا سال 1850 بر ادبیات اروپا حاکم بود... اصول مکتب رمانتیک: مکتب رمانتیسم برخلاف کلاسیسم مکتب بسیار پیچیده و آشفته ای است. رمانتیکها اغلب درباره مکتب خود آراء مغایری دارند و اصولی که آنها را با هم متحد ساخته است نامفهوم و اغلب متضاد است. ا. و. شلگل پیشوای رمانتیسم آلمان... معتقد است که ادبیات رمانتیک عبارت از ’جمع اضداد’ و آمیزش انواع روشهای مختلف ادبی است. این نویسنده می گوید: ’ذوق رمانتیک، طبیعت و هنر، شعر و نثر، جد و هزل، خاطره و پیشگوئی، عقاید مبهم و احساسات زنده، آنچه آسمانی و آنچه زمینی است و سرانجام زندگی و مرگ را درهم می آمیزد’. اینک مقایسه ای بین دو مکتب کلاسیسم و رمانتیسم:1- کلاسیکها بیشتر ایدآلیست هستند یعنی در هنر می خواهند فقط زیبائی و خوبی را شرح و بیان کنند و حال آنکه رمانتیک ها می کوشند گذشته از زیبائی، زشتی و بدی را نیز نشان دهند. 2- کلاسیکها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آنکه رمانتیک ها بیشتر پابند احساس و خیالپردازی هستند. 3- کلاسیکها شخصیت ها و الهام آثارخویش را از هنرمندان یونان و روم قدیم می گیرند و حال آنکه رمانتیکها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشورهای خویش الهام می گیرند. در عصر رمانتیک بیشتر به شکسپیر استناد می شود. 4- کلاسیکها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیت اند و حال آنکه رمانتیک ها پای بند جلال و رنگ و منظره... 5- برنامۀ رمانتیک ها برنامۀ مبارزه است و روش آنها به کلی منفی است. بعقیدۀ آنها قیودی که در ادبیات رواج یافته مانع آزادی فکر و بیان شده است. از این رو رمانتیک ها همه قواعد و دستورهای کلاسیک را در هم شکسته و دور انداخته اند، یعنی رمانتیسم همانطوری که ویکتور هوگو در مقدمۀ نمایشنامۀ ’ارنانی’ می گوید، عبارت از ’آزادی خواهی در هنر’ است. (نقل به اختصار از کتاب مکتبهای ادبی تألیف رضا سیدحسینی). و نیز رجوع به همان کتاب و رئالیسم و ضدرئالیسم تألیف میترا شود
درختی است از تیره Ebenaceae و از جنس Diospyros که تنها یک گونۀ آن lotus Diospyros از درختان بومی جنگلهای کرانۀ دریای مازندران است. در جلگه تا ارتفاع 1100 متر از سطح دریا می روید. آنرا در آستارا و طوالش آمبر، در گیلان اربه یا اربا، در رامسر خرما، در مازندران خرمندی، در کیاکلا خرمنی، در رامیان انجیرخرما، در گرگان اندی خرما، انده خرما یا اندوخرما می خوانند. در آمل و نور و کجور درخت نر و مادۀ آن بنامهای مختلف خوانده میشود درخت نر، کهلو یا کلهو و درخت ماده، فرمنی یا فرمونی نامیده میشود. درخت خرمالو که در تهران فراوان می باشد درختی است پیوندی که پایۀ آن خرمندی بوده وروی آن گونۀ kaki Diospyros (که بومی ژاپن می باشد) پیوند گردیده است. خرمندی خاکهای شنی را دوست می دارد ولی در خاکهای بارخیز دیگر نیز می روید. خواهش درخت خرمندی از نظر روشنایی میانه است. بلندی آن به پانزده تا بیست متر و قطر آن به 0/80 متر می رسد. رویش آن تند است. ریشه اش سطحی و ستبر می باشد. درخت خرمندی بفراوانی جست می دهد و خیلی زود جنگل را فرامی گیرد و گاهی درختان گرانبها را در سایۀ خود نابود می کند. مصرف: 1- چوب خرمندی چندان خوب نیست زیرا تا نزدیک صدسالگی چوبدرون آن ناچیز است. مصرف عمده آن برای تهیۀ چوب تونلی و هیزم و زغال است. 2- میوۀ خرمندی کمی شیرین و گس است و روستائیان آنرا می خورند. شیرۀ آن که در گیلان بنام ’اربه دوشاب’ معروف است خورش لذیذی برای کته برنج می باشد. روش جنگلداری: این درخت از نظر جنگلبانی ارزش چندانی ندارد و چون در جنگلهای شمال ایران درختان گرانبها را در سایۀ خود تباه می کند هنگام آزاد کردن و روشن کردن جنگل باید آنرا برانداخت ولی خود آن در دامنه های تند برای جلوگیری از فرسایش خاک لازم است. شاخه زاد آن برای تهیۀ هیزم و زغال مناسب می باشد. (از جنگل شناسی ساعی صص 192-193). اربه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به اربه شود
درختی است از تیره Ebenaceae و از جنس Diospyros که تنها یک گونۀ آن lotus Diospyros از درختان بومی جنگلهای کرانۀ دریای مازندران است. در جلگه تا ارتفاع 1100 متر از سطح دریا می روید. آنرا در آستارا و طوالش آمبر، در گیلان اربه یا اربا، در رامسر خرما، در مازندران خرمندی، در کیاکلا خرمنی، در رامیان انجیرخرما، در گرگان اندی خرما، انده خرما یا اندوخرما می خوانند. در آمل و نور و کجور درخت نر و مادۀ آن بنامهای مختلف خوانده میشود درخت نر، کهلو یا کلهو و درخت ماده، فرمنی یا فرمونی نامیده میشود. درخت خرمالو که در تهران فراوان می باشد درختی است پیوندی که پایۀ آن خرمندی بوده وروی آن گونۀ kaki Diospyros (که بومی ژاپن می باشد) پیوند گردیده است. خرمندی خاکهای شنی را دوست می دارد ولی در خاکهای بارخیز دیگر نیز می روید. خواهش درخت خرمندی از نظر روشنایی میانه است. بلندی آن به پانزده تا بیست متر و قطر آن به 0/80 متر می رسد. رویش آن تند است. ریشه اش سطحی و ستبر می باشد. درخت خرمندی بفراوانی جست می دهد و خیلی زود جنگل را فرامی گیرد و گاهی درختان گرانبها را در سایۀ خود نابود می کند. مصرف: 1- چوب خرمندی چندان خوب نیست زیرا تا نزدیک صدسالگی چوبدرون آن ناچیز است. مصرف عمده آن برای تهیۀ چوب تونلی و هیزم و زغال است. 2- میوۀ خرمندی کمی شیرین و گس است و روستائیان آنرا می خورند. شیرۀ آن که در گیلان بنام ’اربه دوشاب’ معروف است خورش لذیذی برای کته برنج می باشد. روش جنگلداری: این درخت از نظر جنگلبانی ارزش چندانی ندارد و چون در جنگلهای شمال ایران درختان گرانبها را در سایۀ خود تباه می کند هنگام آزاد کردن و روشن کردن جنگل باید آنرا برانداخت ولی خود آن در دامنه های تند برای جلوگیری از فرسایش خاک لازم است. شاخه زاد آن برای تهیۀ هیزم و زغال مناسب می باشد. (از جنگل شناسی ساعی صص 192-193). اربه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به اَرْبه شود
افسانه ای، قهرمان وار، شاعرانه، جالب، سبک ادبی که در اوائل قرن نوزدهم در فرانسه و انگلستان پیدا شد و اصول ادبیات کلاسیک را کنار گذاشته و بجای تقلید از قدماء سبک جدیدی اختیار کردند فرانسوی داستان پردازیک شورمند داستانی افسانه یی، اثری شعری وابسته بسبک رمانتیسم
افسانه ای، قهرمان وار، شاعرانه، جالب، سبک ادبی که در اوائل قرن نوزدهم در فرانسه و انگلستان پیدا شد و اصول ادبیات کلاسیک را کنار گذاشته و بجای تقلید از قدماء سبک جدیدی اختیار کردند فرانسوی داستان پردازیک شورمند داستانی افسانه یی، اثری شعری وابسته بسبک رمانتیسم