متفرق و پراکنده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اصلاح کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، تعرق. (اقرب الموارد) جدا کردن گوشت را از استخوان. (از المنجد)
متفرق و پراکنده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اصلاح کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، تعرق. (اقرب الموارد) جدا کردن گوشت را از استخوان. (از المنجد)
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید