جدول جو
جدول جو

معنی رمق - جستجوی لغت در جدول جو

رمق
تاب و توان، بقیه جان
تصویری از رمق
تصویر رمق
فرهنگ لغت هوشیار
رمق
نیرویی که باقی جان را نگه می دارد، کنایه از تاب، توان
تصویری از رمق
تصویر رمق
فرهنگ فارسی عمید
رمق
گله، رمه
تصویری از رمق
تصویر رمق
فرهنگ فارسی معین
رمق
((رَ))
نگریستن، نگاه کردن
تصویری از رمق
تصویر رمق
فرهنگ فارسی معین
رمق
((رَ مَ))
تاب، توان، باقیمانده جان
تصویری از رمق
تصویر رمق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمقه
تصویر رمقه
روزی بخور و نمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمق
تصویر درمق
آرد سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
پارسی تازی گشته سرمک از گیاهان دارویی سلمه سرمک سلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرمق
تصویر یرمق
درم و دینار، زر و سیم، برای مثال تا حکیم زمانه احمق شد / دل او عشق باز یرمق شد (سنائی۱ - ۶۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یرمق
تصویر یرمق
برابر با درم و دینار اگر پارسی باشد یرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
((سَ مَ یا مِ))
گیاهی است از تیره اسفناجیان یکساله و علفی که گل هایش منظم و کاملند و جزو سبزی های صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف می شود. دانه اش قی آور است، سرمه، قطف، سرمج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
سلمه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می رود، سرمک، سرمج، اسفناج رومی، قطف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمق داشتن
تصویر رمق داشتن
بقیتی از جان داشتن، نیرو داشتن توان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمق
تصویر عمق
ژرفا، گودی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رمن
تصویر رمن
جمع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دمق
تصویر دمق
پارسی تازی گشته دمه، دزدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزق
تصویر رزق
روزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رامق
تصویر رامق
حسود، فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راق
تصویر راق
ارتقا یابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربق
تصویر ربق
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
بسته، بستن، بر هم دوختن بستن دوختن مقابل فتق یا رتق و فتق بستن و گشودن دوختن و شکافتن بست و گشاد حل و عقد:) برتق و فتق امور مشغولست . (، (تصوف) رتق اشارت به وحدت حقیقه و وجود واحد بسیط و مرتبت صفات و اسما و افعال است (از اسفار 23: 3)، بسته مقابل فتق، زنی که مدخل آلت تناسلیش مسدود بود و مانع آرامش گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشق
تصویر رشق
تیر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمخ
تصویر رمخ
درخت انبوه، جمع رمخه، از ریشه پارسی غوره خرماها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمح
تصویر رمح
نیزه، چوبی است دراز با حربه ای در سر آن برای دفع و طعن دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمج
تصویر رمج
سرگین انداختن پیخال انداختن، سرگین پیخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمث
تصویر رمث
بدست مالیدن، اصلاح کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماق
تصویر رماق
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقم
تصویر رقم
خط، نوشته، عدد، نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفق
تصویر رفق
نرمی، مدارا کردن، نیکوئی و مهربانی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنق
تصویر رنق
زیست ناخوش، دروغ، خاشاک در آب، آب تیره تیره شدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمی
تصویر رمی
انداختن، نگهبان رمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمه
تصویر رمه
گله گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رموق
تصویر رموق
درویش که با خورد اندک روزگار بگذراند، بدخواه، رشکین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رمه، ریسمان پوسیده، جمع رمه، استخوان های پوسیده، چوبخوارک ها، مورچه های پردار
فرهنگ لغت هوشیار