- رمط
- آک نهادن، سر کوفت زدن
معنی رمط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میش
نای بریده گلو بریدن
پیوستگی، پیوند
بربستن، رابطه، بستگی، وابستگی، ارتباط
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
درخت انبوه، جمع رمخه، از ریشه پارسی غوره خرماها
نیزه، چوبی است دراز با حربه ای در سر آن برای دفع و طعن دشمن
سرگین انداختن پیخال انداختن، سرگین پیخال
بدست مالیدن، اصلاح کردن چیزی
پارسی تازی گشته رود
انداختن، نگهبان رمه
گله گوسفند
جمع رمه، ریسمان پوسیده، جمع رمه، استخوان های پوسیده، چوبخوارک ها، مورچه های پردار
ریگ نرم، شن، ماسه
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم
تاب و توان، بقیه جان
دستمالی بر ماسیدن
چراندن: در زمین گرم سوزش از خشم، باران تابستانی، سختی گرما، سوز درون
نیکو کردن مصیبت بر دل کسی
سرخی پلک چشم و ریزش آب از آن
دفن کردن مرده و پوشانیدن آن و نیز بمعنی خاک گور، قبر
اشاره یا ایماء، اشاره یا کنایه، با دست و به چشم و یا ابرو اشاره کردن
رگو رگوگ چادر زنانه
اسم جمع گروه مردان کمتر از ده مردان از 3 (یا 7) تا 10 (یا 40)، قبیله مرد دودمان جمع ارهاط ارهطه رهاط جج اراهیط
گل آبکی، خاز نازک (خاز خمیر)
خراشیدن، پوست باز کردن
تلخ، دار بی خار، میوه روفان
جامه پشمین
دیگ افزار، تابل
رمّه، استخوان پوسیده
ریگ، ریگ نرم، شن، ماسه، علمی که به عقیدۀ برخی از مردم به وسیلۀ آن می توان پیشگویی کرد و طالع کسی را به دست آورد، وسیله ای که با آن فال می گیرند و پیشگویی می کنند
پیوستگی، بستگی، ارتباط
رمیدگی، ترس و گریز، نفرت