جدول جو
جدول جو

معنی رمضانیه - جستجوی لغت در جدول جو

رمضانیه
(رَ مَ نی یَ)
نام دولت کوچکی است که در اوایل ظهور دولت عثمانی بر آطنه (ادنه) و طرسوس و سیس حکومت داشته است. مؤسس این دولت، رمضان پسر ’یورکر’ است. وی از جمله رؤسای ترکمانانی بود که در خدمت پدر ارطغرل غازی سلیمانشاه بود. این یورکر و رمضان با قوم خود در چراگاههای جبال آطنه به پرورش اغنام خود مشغول بودند و بمرور زمان نفوذ و اقتداری کسب کردند و حکومتی تشکیل دادند. از تاریخ 780 تا 980 هجری قمری فرمانروایی داشتند. فرمانروایان این دولت هفت تن بودند و خلیل بک فرمانروای چهارم بود که تابع دولت عثمانی شد و عاقبت دولت عثمانی حاکمی مستقل به آطنه گسیل کرد و دولت رمضانیه بکلی منقرض شد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به آل عثمان و قاموس الاعلام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمانیده
تصویر رمانیده
رمانده، رم داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
هشت گانه
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نی یَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. سکنۀ آن 55 تن. آب آن از قنات. محصول عمده آن خرما و حنا می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام یکی از طوایف کرد. (یادداشت مؤلف) : در صحبت رضائیه به قم آمد و همچنین به من رسیده است که رضائیه دختران خود را به شوهر نمی دادند زیرا کسی که همسر و هم کفو ایشان بوده باشد نمی یافتند. (تاریخ قم ص 221)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام اصلی این شهر ارومیه یا اورمیه است که در اواسط سلطنت رضاشاه به رضائیه تغییر نام یافت و تا آخر دوران پهلوی به همین نام خوانده میشد. در 921هزارگزی شمال باختری تهران و 125هزارگزی جنوب باختری تبریز و 144هزارگزی جنوب خوی و 132هزارگزی شمال باختری مهاباد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 45 درجه و 4 دقیقه، عرض 37 درجه و 34 دقیقه و 40 ثانیه. ارتفاع از سطح دریا 1342 گز است. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 20 ثانیه، یعنی ساعت 12 ظهر ارومیه، ساعت 12 و 25 دقیقه و 20 ثانیۀ تهران است. ارومیه یکی از شهرهای قدیم آذربایجان غربی و مرکز استان آذربایجان غربی است و در 18هزارگزی باختر دریاچۀ ارومیه واقع است و یکی از شهرهای زیبا و خوش آب و هوای ایران می باشد بویژه در فصل بهار دارای منظرۀ خوش و سبز و خرم است و باغات انگور و آب جاری فراوان دارد. نام این شهر تا ظهور سلسلۀ پهلوی ارومیه بوده. وجه تسمیۀ آن بنابه گفتۀ معتمدین کلدانی، چون رضائیه قبل از اسلام مرکز سلطنت کلده و آشور بود و از لحاظ اینکه شهر ارومیه به کثرت میاه و انبار معروف و مشهور می باشد در زبان کلدانی به معانی محل ’میه’ یا میاه (آب) از نظر آب رودخانه ها و چشمه سارهای زیاد به ارومیه معروف گردیده در عین حال تصور می رود که در فرمان استیلای رومیان این شهر بنام ’رومیه’ موسوم شده باشد. ارومیه از دیر زمانی مهد تمدن و جایگاه علم و فرهنگ بوده و آثار گرانبهایی که درنتیجۀ حفاریهای علمی و احیاناً در اثر تصادف گوناگون بدست آمده گواه این مدعا می باشد ولی متأسفانه آثار تاریخی این شهر در اثر حوادث تاریخی و انقلابهای متوالی و مهاجمۀ اقوام و قبایل مختلف به کلی از بین رفته است. این شهر به نوشتۀ مورخان وبموجب آثار عتیقه و بناهای تاریخی که دارد مولد زردشت (وخشور زردشت) بوده است و مکان مقدس و زیارتگاه سلاطین عجم به شمار می رفته. در سال 623 میلادی که خسرو پرویز ساسانی از امپراطور روم در ارمنستان شکست خورده رومیان داخل خاک ارومیه شده اند و شهر را آتش زده اند که فعلاً آثاری در اطراف شهر از آن باقی است. در عصر شاه عباس کبیر شخصی بنام امرخان برادوستی (معروف به امیرخان یکدست) جد بزرگ اسماعیل آقا سمیتقو که رئیس ایل عشایر شکاک بوده از طرف دولت وقت حکومت این منطقه را عهده دار شد و قلعۀ حسین به نام ’دم دم’ در قلعۀ کوه دم دم جنوب خاور قریۀ کوگیا احداث نمود (و فعلاً آثاری از آن قلعه باقیست) ، بعداً بنای عصیان و تمرد از اوامر دولت گذارد و علم طغیان و استقلال برافراشت. دولت هرچه قوای نظامی برای تنبیه مشارالیه فرستاد موفقیتی بدست نیاورد. سرانجام سردار کربلای علیخان افشار قاسملو انجام دادن این امر را به عهده گرفت و پس از زد و خوردهای خونین قلعۀ مزبور را تصرف کرد و این قضیه را خاتمه داد. بنابه دستور دولت بیست هزار خانواده از ایلات و طوایف افشار از کلات کوچ نموده در اطراف و دهات و خود ارومیه جهت حفاظت مرز اسکان شده اند و بعد از آن چندین غائلۀ عشایری و غیره در این شهر اتفاق افتاده که باعث خرابی این منطقه گردیده و شرح آنها تاریخچۀ مفصلی است. تا زمانی که رضاشاه به سلطنت نشست و تمام صفحات ایران را از این گونه هرج و مرج ها نجات بخشید علی الخصوص توجه بیشتری به این شهرستان داشت چنانکه نام این شهر به نام وی ارومیه نامیده شد. از ابنیۀ تاریخی که از آسیب محفوظ مانده بنای تاریخی گنبد و مسجد جامع ارومیه میباشد. بنای سه گنبدان برطبق نظریۀ باستان شناسان در سال 580 هجری قمری ساخته شده و عبارت از مقبره ای است به شکل برج، گویا آتشکدۀ زردشتیان بوده که پس از هجوم اعراب به ایران و نفوذ آنان در آذربایجان متروک و به تدریج خراب شده وقسمتی از خطوط و نقوش آن از بین رفته و به صورت فعلی درآمده است و در این اواخر بر اثر توجه به حفظ آثار تاریخی به تعمیر قطعی آن اقدام شد و قسمتهای خراب شدۀ بنای مزبور برطبق نظریۀ کارشناسان به سبک اصلی آن تعمیر گردید. سه گنبدان مزبور به فاصله پانصد گز در سمت جنوب خاور شهر ارومیه واقع و از سنگ و آجر ساخته شده و بنابه نوشتۀ ’مارکوارت’ مستشرق آلمانی ’کنجک’ بزرگترین آتشکده در جنوب شرقی ارومیه می باشد که بایست هر پادشاهی بعد از جلوس خود پای پیاده به زیارت آن می آمد، ولی بعضی از مورخان راجع به وجه تسمیۀ ’سه گنبد’ قایلند که دو بنای دیگر نیز در مجاورت ده چهریق در اطراف کهنه شهر شاهپور وجود دارد که مجموعۀ این سه بنا را در قدیم سه گنبد نامیده اند. دیگر بنای قدیمی مسجد جامع ارومیه می باشد که تخمیناً از هفتصد سال پیش ساخته شده و تاریخ صحیحش در دست نیست و به قول برخی از مورخان قبلاً کلیسا بوده و بعداً در زمان سلطنت شاه عباس کبیر به مسجد تبدیل شده و در سال 1184 هجری قمری از طرف مرحوم رضاقلیخان بیگلربیگی افشارتعمیر گردیده است. مسجد مذکور بنای بزرگی است که دروسط بازار واقع و دارای محراب طلاب نشین و صحن بزرگ ومسجد بسیار بزرگ و عالی است که به آیات قرآنی و گچ بریهای ظریف و کاشی کاریها مزین گردیده. سابقاً در رأس گنبد مسجد شبکۀ طلایی از روی اصول فنی و قواعد هندسی نصب شده بود که بر اثر حرارت و تابش آفتاب ساعات روز و نصف النهار ظهر را تعیین می نمود که بعداً بواسطۀ تعمیر گنبد، اسباب مزبور را از محل اصلی خود منحرف کردند و خاصیت مربوط هم از میان رفت. تاریخ محراب مسجد 676 هجری قمری را نشان می دهد ولی برطبق گفتۀ مطلعین تاریخ مذکور از تاریخ بنای مسجد عقب تر می باشد.
صنایع: صنعت نجاری و منبت کاری ارومیه در تمام ایران شهرت دارد و مبلهای عالی و جعبه های منقوش و قوطی های مشبک دستی در این شهر بوسیلۀ استادان ماهر تهیه می گردد. صنعت قالیبافی و نساجی نیز سابقاً رواج داشته که فعلاً متروک شده است.
بهداشت: ارومیه دارای یک بنگاه شیر و خورشید و یک بهداری شهرداری می باشد که سازمان آنها به شرح زیر است: بنگاه شیرو خورشید عبارتست از یک بیمارستان سی تختخوابی و وسایل طبی و جراحی و چشم پزشکی و زایمان و درمانگاه شمارۀ 1 و درمانگاه شمارۀ 2 بهداری سیار و هفت بخش که پستهای بخشها مرتباً در دهات گردش می کنند و مشغول معالجۀ بیماران محل می باشند.
فرهنگ: این شهرستان دارای 104 باب دبیرستان و دبستان است که در خود شهر دایر است و چند باب آموزشگاه شبانۀ اکابر برای تحصیل اهالی بیسواد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
در ارومیه نجاری و منبت کاریهای زیبا می کنند، جعبۀ شطرنج و نرد ارومیه معروفست. بعلاوه گلاب و مشروبات ممتاز نیز به عمل می آورند و دهها نوع انگور در باغهای آن بدست می آید. (یادداشت مؤلف).
شهرستان ارومیه، یکی از شهرستان های استان آذربایجان غربی و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال به شهرستان خوی، از جنوب به شهرستان مهاباد، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به کشور ترکیه و عراق محدود می باشد. آب و هوا، هوای کنار دریاچۀ ارومیه معتدل نسبه گرم و مالاریایی و جلگه، ولی قسمتهای کوهستانی و مرزی آن سردسیر می باشد.
ارتفاعات: مهمترین ارتفاعات این شهرستان عبارتست از: 1- سلسله جبال مرزی ترکیه و عراق که مرز این سه کشور را از هم جدا نموده و علایم مرزی ایران و ترکیه در روی آنها میله گذاری شده است. 2- ارتفاعات گردنۀ قوشچی در شمال شهرستان . 3- کوههای باستان در جنوب شهرستان .
رودخانه ها: مهمترین رودخانه های ارومیه عبارتست از: رود خانه نازلو، روضه چای، برکشلو (شهرچای) باراندوزچای، گدار (قادرچای) ، و چندین رود خانه کوچک دیگر که عموماً به دریاچۀ ارومیه می ریزند.
پلهای معروف: پل چونقرالو، شهرچای، ساعتلوی داغ، باراندوزچای.
معادن: این شهرستان معادن فراوانی دارد که هنوز به استخراج آنها اقدام نشده. فقط چند معدن گچ و آهک و نمک دارد، ولی بیشتر نمک شهرستان از آب دریاچه تهیه می شود.
سازمان اداری: از نظر تقسیمات کشوری شهرستان ارومیه از 5 بخش و 15 دهستان و 743 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 198566 تن میباشد به شرح زیر:
نام بخش تعداددهستان تعدادآبادی جمعیت
بخش حومه 6 376 80877
صومای 3 84 17709
سلوانا 3 92 11381
سلدوز 1 117 21403
اشنویه 2 74 14369
جمع 15 743 198566
راهها: به نقاط زیر راه شوسه دارد: کلمانخانه، شاهپور، خوی، ماکو، بازرگان، پلدشت، جلفا، مرند، تبریز، مهاباد، اشنویه، نقده، خانه، میاندوآب، مراغه، شاهین دژ، بوکان، سقز. و چند راه نیمه شوسه به سردشت، سراو و جز آن.
بخش ارومیه، حدود بخش: از شمال به دریاچۀ ارومیه و بخش شاهپور، از جنوب به بخش اشنویه و نقده، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به بخش صومای و سلوانا. قسمتهای کنار دریاچه جلگه و بقیه کوهستانی است. هوای بخش بیشتر معتدل، و بعلت وجود باتلاقها و رودخانه های متعدد و دریاچه، ناسالم ومالاریایی است. آب دیه های بخش از رودخانه های نازلو وروضه و برکشلو و باراندوز و چشمه سارها و قنوات محلی است. محصول آنجا غلات و توتون و حبوب و سبزه و کشمش و برنج و چغندرقند و صیفی و انواع سبزی است. راههای شوسۀ ارومیه به شاهپور و نقده و مهاباد از این بخش می گذرد. بخش حومه از 8 دهستان و 377 آبادی تشکیل می یابد و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 133704 تن است به شرح زیر:
دهستان آبادی جمعیت
نازلو 145 33157
برکشلو 59 12624
باراندوزچای 102 16830
روضه چای 29 5810
انزل 17 8971
دول 24 3485
شهرارومیه 1 52827
جمع 377 133704
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مسجد جامع واقع در شهر ارومیۀ آذربایجان که محرابش مورخ به سال 676 هجری قمری است. (تاریخ صنایع ایران)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَیا یِ)
منسوب به رضا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عُ نی یَ)
خرمابنی است به بصره که پیوسته بر آن غورۀ نو و خوشۀ پخته و خوشۀ تر باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نخلی است در بصره که در طول سال بر آن شکوفه های تازه و خوشه های میوه دار و خوشه های تر باشد. (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ثَ نی یَ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(ثَ نی یَ)
موضعی است. (معجم البلدان از جوهری)
لغت نامه دهخدا
(ثَ یَ)
ثمانی، هشت مرد، دراهمی که وزن ده عدد آن هشت مثقال بوده است. (مفاتیح العلوم) ، ثمانیه رجال، هشت مرد، آباء ثمانیه، هشت فلک یعنی افلاک سبعۀ سیاره و فلک البروج، جنات ثمانیه، هشت بهشت. هشت خلد چنانکه حافظ گوید:
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دوعالم آزاد است.
، رذائل ثمانیه، دو طرف افراط و تفریط فضائل اربعه
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ / یِ)
بزبان هنگری: اگر، نام شهری است در ایالت هواش هنگری که در 130هزارگزی شمال شرقی بوداپست واقع شده و 20000 نفوس و یک دانشگاه و یک رصدخانه و یک کتابخانه و آبهای معدنی و شراب خوب دارد. این شهر در سال 960 هجری قمری از طرف عثمانیان محاصره و در سنۀ 977 هجری قمری فتح شده است. و پس از مصالحه نامۀ منعقدۀ 1015 هجری قمریگاهی از ممالک عثمانی معدود و گاهی بحکومت ((اردل)) ملحق میشد. مورخان، سلطان محمدخان ثالث را بمناسبت فتح همین سرزمین بلقب اگری فاتحی (= فاتح اگری) ملقب کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به اقر شود
جایی است در راه تهران به شمیران در جادۀ پهلوی. بتازگی در آنجا ساختمانها و باغ احداث شده است
لغت نامه دهخدا
(گِ یَ)
در بعض نسخ دیوان منوچهری این بیت آمده:
بر فرخی و بر مهی گردد ترا شاهنشهی
این بنده را گرمان دهی و آن بنده را گرمانیه.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81).
در دیوان چ کازیمیرسکی مصراع دوم چنین است:
این بنده را کرمان دهی وان بنده را کرمانیه
(دیوان چ کازیمیرسکی ص 107).
کازیمیرسکی در ترجمه فرانسه (ص 232) منظور از موضع اوّل را ’کرمان’ معروف و دوم را ’کرمانیه’ نوشته و در ص 380 گوید: کرمانیه در یاقوت یاد نشده امّا در مادۀ ’سمرقند’ کرمانیه ذکر شده و آن یکی از نواحی این شهر بزرگ است. شاعر میخواهد ناحیتی عظیم مانند کرمان را با محلی کوچک مانند کرمانیه مقایسه کند
لغت نامه دهخدا
(لُ یِ)
کامیل. رمان نویس بلژیکی، از جملۀ طبیعیون، مولد ایکسل - بروکسل (1844-1913 میلادی)
پیر. ستاره شناس فرانسوی، مولد سن سور نزدیک ویر (1676-1757 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ نی یَ)
مروانیان. بنی مروان. آل مروان. رجوع به آل مروان شود.
- قصعه یا قعبۀ مروانیه، در بیت ذیل از منوچهری ظاهراً مراد کأس ام حکیم است، چه ام حکیم ساقیۀ ولید بن یزید خلیفۀ اموی مروانه نام داشته است. رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری (ص 256) و الاغانی ابوالفرج اصفهانی شود:
خشت از سرخم برکند باده ز خم بیرون کند
وانگه ورا درافکند در قعبۀ مروانیه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(رُ نی یَ)
رهبانیت. طریقۀ راهب. گوشه نشینی. (یادداشت مؤلف). و آن عبارت است از برآوردن تخمها جهت دفع شهوت و نخوردن گوشت و پوشیدن پلاس و لباسهای خشن و رو پنهان کردن از مردم و گوشه نشینی و خود را در زنجیر بستن و ترک دنیا و همه لذایذ آن کردن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقۀ رهبان، و در حدیث است: ’لا رهبانیه فی الاسلام’. (از اقرب الموارد). مصدر است. و لا رهبانیه فی الاسلام، هی کالاختصاء و اعتناق السلاسل و لبس المسوح، یعنی بیضه برآوردن و در زنجیر گردن داشتن و پلاس پوشیدن. (از منتهی الارب). زاهدی. (دهار). زاهدی ورزیدن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 14) : و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفه و رحمه و رهبانیهً ابتدعوها ماکتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان اﷲ. (قرآن 27/57) ،و گردانیدیم در دلهای کسانی که پیروی کردند او را مهربانی و رحمتی و رهبانیتی که اختراع کردند آن را ننوشتیم آن را بر آنها مگر بجهت خواستن خشنودی خدا. (از تفسیر ابوالفتوح ج 9 ص 335). رجوع به سفینهالبحار ج 1 ص 540 و 541 شود، ترسکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) ، جهاد در راه خدا: فقال (رسول اﷲ (ص)) له یا عثمان ان اﷲ تبارک و تعالی یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیه امتی الجهاد فی سبیل اﷲ. (از سفینهالبحار ج 1 ص 540). در حدیث است: ’علیکم بالجهاد فانه رهبانیه امتی’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
رم داده شده. رمانده شده. رجوع به رمانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان سیریز از بخش زرند کرمان در 48هزارگزی راه فرعی زرند و راور. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رُمْ ما نی یَ)
نوعی از طعام است که از تخم و عصارۀ انار درست سازند. (آنندراج). غذائی که در آن ناردان و آب انارداخل کرده باشند. (ناظم الاطباء). آش انار. ناربا
لغت نامه دهخدا
(اِ نی یَ)
وسع و استطاعت. ج، امکانیات. (از المرجع)
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ نی یَ)
خودنمائی. بزرگ منشی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ)
قریه ای است بزرگ و نیز قلعه ای است در شرق موصل متصل بناحیۀ شوش و مرج. در آن دیهها و درختهای مو وجوددارد. این قلعه اکنون مشرف به ویرانی است و از آن چیزی باقی نمانده و در آن غاری است که گویند غار داودبوده است و آن را زیارت کنند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ مُدْ دا نی یَ)
درازگردن یا درازگردن سطبر یا دراز مطلقاً. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قمد شود
لغت نامه دهخدا
محله ای است به نیشابور که آن را مربقه کرمانیه گویند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ یَ)
دهی است از دهستان حومه بخش رودسر از شهرستان لاهیجان واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری رودسر. جلگه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی. دارای 182 تن سکنه است. محصول آن برنج و چای و عسل و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یمانیه
تصویر یمانیه
جو سرخ، زن یمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متانیه
تصویر متانیه
مونث متانی
فرهنگ لغت هوشیار
هشت، درهمهاییی در قدیم که وزن ده عدد آن هشت فلک بوده است. یا آبا ثمانیه. هشت فلک (افلاک سبعه سیاره و فلک البروج)، یاجنات ثمانیه. هشت بهشت هشت خلد. یارذایل ثمانیه. دو طرف افراط و تفریط فضایل اربعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمادیه
تصویر رمادیه
کرک خاکستری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکانیه
تصویر رکانیه
استوانی، آرمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجانیه
تصویر مرجانیه
غوکجامه خزه از گیاهان دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبانیه
تصویر رهبانیه
هیرسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانیه
تصویر روحانیه
مینوی گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
((ثَ یِ))
هشت
فرهنگ فارسی معین