جدول جو
جدول جو

معنی رمش - جستجوی لغت در جدول جو

رمش
رمیدگی، ترس و گریز، نفرت
تصویری از رمش
تصویر رمش
فرهنگ فارسی عمید
رمش
(رَ مَ)
سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رمش. (تاج العروس) ، بافندگی در موی. (منتهی الارب). بهم پیچیدگی که در بیخ مژه ها پیدا آید. (از اقرب الموارد) ، سرخی پلکها که با سیلان آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رمش
(رَ مِ)
گریختن و رمیدن. (غیاث اللغات). رمیدن. (برهان قاطع) (آنندراج) ، تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). اما این معنی از دساتیر است. (فرهنگ دساتیر ص 247 از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
رمش
سرخی پلک چشم و ریزش آب از آن
تصویری از رمش
تصویر رمش
فرهنگ لغت هوشیار
رمش
((رَ مِ))
رمیدن، ترس
تصویری از رمش
تصویر رمش
فرهنگ فارسی معین
رمش
رمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامش
تصویر رامش
(دخترانه)
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راش
تصویر راش
در صنعت سینما، اصطلاح راش (Rushes) یا دالی (Dailies) به نسخه های اولیه و خام فیلمبرداری روزانه اشاره دارد که قبل از انجام ویرایش های نهایی، به کارگردان و دیگر اعضای تیم تولید نمایش داده می شود. این نسخه ها معمولاً شامل تمامی صحنه ها و برداشت هایی هستند که در طول یک روز فیلمبرداری ضبط شده اند. بررسی راش ها به تیم تولید کمک می کند تا کیفیت صحنه های ضبط شده را ارزیابی کرده و تصمیمات لازم برای بازنگری، اصلاح یا ادامه فیلمبرداری را اتخاذ کنند.
اهمیت راش ها در فرآیند تولید فیلم
1. ارزیابی کیفیت فیلمبرداری:
- کارگردان و فیلمبردار می توانند با مشاهده راش ها، کیفیت صحنه ها از نظر نورپردازی، زاویه دوربین، بازیگری و دیگر جزئیات فنی را بررسی کنند.
2. تصمیم گیری درباره برداشت ها:
- مشاهده راش ها به کارگردان این امکان را می دهد که تصمیم بگیرد کدام برداشت ها مناسب هستند و کدام ها نیاز به بازنگری و فیلمبرداری مجدد دارند.
3. هماهنگی و اصلاحات:
- با دیدن راش ها، تیم تولید می تواند ناهماهنگی ها و اشکالات موجود را شناسایی و برای اصلاح آنها برنامه ریزی کند.
4. حفظ پیوستگی (Continuity):
- بررسی روزانه راش ها به تیم تولید کمک می کند تا اطمینان حاصل کنند که پیوستگی و هماهنگی صحنه ها حفظ شده و خطاهای پیوستگی به حداقل رسیده است.
فرآیند بررسی راش ها
1. نمایش روزانه:
- راش ها معمولاً هر روز پس از پایان فیلمبرداری یا در آغاز روز بعد به نمایش گذاشته می شوند. این جلسات نمایش می توانند در مکان های مختلفی مانند استودیو، دفاتر تولید یا حتی در سایت فیلمبرداری برگزار شوند.
2. نکته برداری و تحلیل:
- کارگردان، فیلمبردار و دیگر اعضای کلیدی تیم تولید، یادداشت برداری و تحلیل صحنه ها را انجام می دهند تا بازخوردهای لازم برای اصلاحات ارائه شود.
3. تصمیم گیری و برنامه ریزی:
- پس از مشاهده و تحلیل راش ها، تصمیمات لازم برای بازنگری، فیلمبرداری مجدد یا ادامه فیلمبرداری اتخاذ می شود.
ابزارها و فناوری ها
- پروژکتورها و نمایشگرها:
- برای نمایش راش ها از پروژکتورها یا نمایشگرهای بزرگ استفاده می شود تا تمامی جزئیات به خوبی قابل مشاهده باشند.
- نرم افزارهای ویرایش:
- در مراحل پیشرفته تر، نرم افزارهای ویرایش فیلم مورد استفاده قرار می گیرند تا تغییرات و اصلاحات مورد نیاز به سرعت اعمال شوند.
تاثیرات راش ها بر کیفیت نهایی فیلم
راش ها به عنوان یک ابزار کلیدی در فرآیند تولید فیلم، تاثیر زیادی بر کیفیت نهایی فیلم دارند. با امکان بررسی و ارزیابی مداوم صحنه ها، کارگردان و تیم تولید می توانند از بهبود و اصلاح مشکلات پیش از ورود به مراحل پایانی ویرایش اطمینان حاصل کنند. این فرآیند به بهبود کیفیت کلی فیلم و افزایش رضایت مخاطبان کمک می کند.
نتیجه گیری
راش ها بخش حیاتی از فرآیند تولید فیلم هستند که به تیم تولید اجازه می دهند تا کیفیت فیلمبرداری را ارزیابی کرده، مشکلات را شناسایی و اصلاحات لازم را انجام دهند. با بررسی روزانه راش ها، کارگردان و تیم تولید می توانند اطمینان حاصل کنند که فیلم نهایی به بهترین شکل ممکن ساخته شود و تجربه ای لذت بخش برای مخاطبان ایجاد کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(رَ مِ)
آرام. آرامش. اون:
راه را هر کسی نمی شاید
پیر جوهرشناس می باید
تا ز خورشید پرورش یابد
در دل خلق آرمش یابد (کذا).
شیخ آذری.
- آرمش دادن، آرام بخشیدن.
- آرمش یافتن، آرام شدن
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُ مُ)
باقلای مصری. (از انجمن آرا). باقلای قبطی. باقلای نبطی. باقلای شامی. باقلای مصری. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترمس (ت / ت م ) شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مُ)
بمعنی... ترمس است که گیاهی باشد ترش مزه که در آشها کنند. (از برهان) (از آنندراج). گیاهی ترش مزه که ترمس نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مرد مختلف رنگ. (منتهی الأرب). اربش، بیوۀ بدبخت و فقیر، محتاج و درویش و بیچاره. (منتهی الأرب). مرد بی توشه. مسکین. (آنندراج). مفلس. ج، ارامل، ارامیل، ارامله. (منتهی الأرب) ، سال کم باران. (کنزاللغات). سال کم نفع. (منتهی الأرب) ، سال بی باران. (منتهی الأرب) ، گوسپند که چهار دست و پای او سپید باشد. (کنزاللغات)
لغت نامه دهخدا
رود خانه ارمش، در بلوک رامهرمز، آبش شیرین و گواراست. آب چشمۀ تنک سروک و چشمۀ امام زاده بابا احمد بهم پیوسته رود خانه ارمش گردد
لغت نامه دهخدا
(رِ مِ)
مرکز دهستان رمشک بخش کهنوج است و در سر راه مالرو فنوج به کهنوج واقع است. محلی است کوهستانی و گرمسیر. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن تنباکو و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزارع دردمکی، مزافتی و مچوجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ یَ)
دهی است از دهستان حومه بخش رودسر از شهرستان لاهیجان واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری رودسر. جلگه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی. دارای 182 تن سکنه است. محصول آن برنج و چای و عسل و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زمین بسیارگیاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زمین خشک بی نبات. (منتهی الارب) (آنندراج). این لغت از اضداد است. (از منتهی الارب) ، سالی که در آن گیاه فراوان باشد. (از ذیل اقرب الموارد) ، مؤنث ارمش. زن خوش خلق. ج، رمش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
زردآلوی خشک. (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). زردآلوی خشک شده که مغز بادام در درون آن کنند. (برهان). خوبانی. (الفاظ الادویه) :
نخود و کشمش و پسته خرک و میوۀ تر
قصب انجیر و دگر سرمش اسفید بیار.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ)
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج در 52هزارگزی شرق کامیاران و 2هزارگزی شمال امیرآباد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 671 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ)
دهی است از دهستان پس کوه از بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری قاین و 10هزارگزی غرب شوسۀ عمومی قاین. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 202 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و زعفران. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رِ مِ)
نام یکی ازدهستانهای نه گانه بخش کهنوج از شهرستان جیرفت است. این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع شده و از طرف شمال به دهستان رودبار و از مشرق به دهستان بنت فنوج و از جنوب به بخش جاسک و از مغرب به دهستان مارز محدود است. کویر جازموریان در شمال این دهستان واقع شده و جنوب آن کوهستانی است. هوای کویر بسیار گرم و سوزنده و قسمت کوهستانی گرم و معتدل است. رود خانه رمشک از کوههای جنوبی سرچشمه می گیرد و پس از مشروب کردن قراء اطراف آن به کویر جازموریان فرومی ریزد. محصول عمده این دهستان خرما و برنج و ذرت است. تنباکوی آن به خوبی معروف است و به اطراف صادر می شود. این دهستان از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن درحدود 1700 تن و مرکز دهستان قریۀ رمشک و از قراء مهم آن کنگرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ)
دهی است از دهستان میانرود بخش نور شهرستان آمل واقع در 13هزارگزی غرب آمل و متصل به جلیکان. دشتی است معتدل و مرطوب مالاریایی. دارای 75 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تأمین می شودو محصول عمده آن برنج و غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رمش العین
تصویر رمش العین
پلک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامش
تصویر رامش
شادی و طرب، عیش، سرور، خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمش
تصویر دمش
دمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمش
تصویر سرمش
زردالوی خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرمش
تصویر آرمش
آرام، آرامش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راش
تصویر راش
سست و ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمش
تصویر سرمش
((س مِ))
زردالوی خشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رامش
تصویر رامش
اطمینان خاطر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رمن
تصویر رمن
جمع
فرهنگ واژه فارسی سره
آمیزش، آمیغ، جماع، مخالطت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گاو ابلق، سفید و سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو سیاه رنگ با پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله ای که بیش از دو سال داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان رود پایین نور
فرهنگ گویش مازندرانی