جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رمش

رمش

رمش
گریختن و رمیدن. (غیاث اللغات). رمیدن. (برهان قاطع) (آنندراج) ، تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). اما این معنی از دساتیر است. (فرهنگ دساتیر ص 247 از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

رمش

رمش
سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رُمْش. (تاج العروس) ، بافندگی در موی. (منتهی الارب). بهم پیچیدگی که در بیخ مژه ها پیدا آید. (از اقرب الموارد) ، سرخی پلکها که با سیلان آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رامش

رامش
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
رامش
فرهنگ نامهای ایرانی