- رمس
- دفن کردن مرده و پوشانیدن آن و نیز بمعنی خاک گور، قبر
معنی رمس - جستجوی لغت در جدول جو
- رمس
- دفن کردن، در خاک پنهان ساختن، پوشاندن و پنهان کردن چیزی، سنگ انداختن
- رمس ((رَ مْ))
- گور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خاموش شدن، پنهان کردن
شب تار
فلاسک، قمقمه
گیاهی با برگ های ریز و گل های رنگین و دانه های زرد که در طب قدیم به کار می رفته، باقلای قبطی، باقلای مصری، باقلای شامی، لوبیا گرگی
چرکین تن لاشه نهنبیده پنهان شده
پنج یک
آیین، هنجار
آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
فرانسوی ناژک از پارچه ها
کار زشت، بسیار زدن با دست، پر کردن مشک
پلید گردیدن، کار زشت کردن
اثر، علامت، نشان، روش، آئین، عادت، طریق، دستور، وضع، قواعد، مقررات کشیدن شکل یا خطی بر روی کاغذ
دسترس، فراوانی، گوالیدگی بچه دان پرده ای که به هنگام زای همراه با بچه بیرون آید
لرزیدن، نشاندن، آهسته رفتن: از ماندگی و پیری
پلیدی، مردم بسیار، نو سازی شده
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
درخت انبوه، جمع رمخه، از ریشه پارسی غوره خرماها
نیزه، چوبی است دراز با حربه ای در سر آن برای دفع و طعن دشمن
سرگین انداختن پیخال انداختن، سرگین پیخال
بدست مالیدن، اصلاح کردن چیزی
بد آدم بد جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید. هر فرد از قوم روس
زدن بسینه کسی، بپازدن چیزی را
سوسن ژاپنی از گیاهان
انداختن، نگهبان رمه
گله گوسفند
جمع رمس، گورها
جمع رمه، ریسمان پوسیده، جمع رمه، استخوان های پوسیده، چوبخوارک ها، مورچه های پردار
ریگ نرم، شن، ماسه
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم