جدول جو
جدول جو

معنی رمبش - جستجوی لغت در جدول جو

رمبش
هرگونه آوای راز گونه و توهم انگیز در شب، حرکت و جنبش راز.، چرخاندن چوب کره گیری در کندوی چوبی گالشان که دار تلم نام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمش
تصویر رمش
رمیدگی، ترس و گریز، نفرت
فرهنگ فارسی عمید
(مُ بِ)
شکافته شده و درخت برگ برآورده. (ناظم الاطباء). رجوع به ارباش شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ)
گریختن و رمیدن. (غیاث اللغات). رمیدن. (برهان قاطع) (آنندراج) ، تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). اما این معنی از دساتیر است. (فرهنگ دساتیر ص 247 از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رمش. (تاج العروس) ، بافندگی در موی. (منتهی الارب). بهم پیچیدگی که در بیخ مژه ها پیدا آید. (از اقرب الموارد) ، سرخی پلکها که با سیلان آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ربش
تصویر ربش
ناخنه خجک سپیدی که بر ناخن آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمش
تصویر رمش
سرخی پلک چشم و ریزش آب از آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمش
تصویر رمش
((رَ مِ))
رمیدن، ترس
فرهنگ فارسی معین
نوعی نفریننوعی زخم که در کف پا ایجاد شود
فرهنگ گویش مازندرانی
رمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای حرکت یا آوای توهم انگیز و رازگونه
فرهنگ گویش مازندرانی