جدول جو
جدول جو

معنی رقیات - جستجوی لغت در جدول جو

رقیات
(رُقْ)
رقیات. جمع واژۀ رقیه. (اقرب الموارد). رجوع به رقیه شود
لغت نامه دهخدا
رقیات
(رُ قی یا)
جمع واژۀ رقیه. (دهار) (منتهی الارب). رجوع به رقیه شود
لغت نامه دهخدا
رقیات
(رُ قَ)
رقیات. جمع واژۀ رقیه. (اقرب الموارد). رجوع به رقیه شود
لغت نامه دهخدا
رقیات
(رُ قَیْ یا)
لقب عبدالله بن قیس از آن جهت که او را چند زن یا چند جده یا چند حبیبه بنام رقیهبود. (از منتهی الارب). رجوع به الموشح ص 149 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقیت
تصویر رقیت
بردگی، بندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رایات
تصویر رایات
رایت ها، بیرق ها، پرچم ها، علم ها، علامات نصب شده در جایی، جمع واژۀ رایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبات
تصویر رقبات
رقبه ها، گردنها، کنایه از املاک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
فرهنگ فارسی عمید
(قُ رَیْ یا)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رِقْ قی یَ)
بندگی و غلامی و عبودیت. (ناظم الاطباء). بندگی کردن و غلامی نمودن. (غیاث اللغات). بندگی. غلامی. عبودیت. در عربی بدین معنی رق ّ آمده است. (فرهنگ فارسی معین) :
کیست مولی آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت برکند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به رقه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ راقی. (یادداشت مؤلف). رجوع به راقی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ قی یا)
جمع واژۀ شقیه، به معنی زن بدبخت. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به شقیه و شقی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ)
جمع واژۀ رثیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به رثیه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ قَ می یا)
تیره های منسوب به رقم مدینۀ طیبه. (ناظم الاطباء). رجوع به رقم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رقیب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رقیب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ قَ)
جمع واژۀ رقبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رقبه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) :
ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش
هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود،
امیرمعزی،
رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا
زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم،
خاقانی،
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده شاخ ضیمران را،
خاقانی،
رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)،
چو شد رایات شاه زنگ منکوس
برآمد دیده بان قلعۀ روس،
نظامی،
قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه
زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن،
نظام قاری،
رجوع به رایت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَقْ قیا)
جمع واژۀ ترقی. مأخوذ از تازی، سربلندیها و سرافرازیها و ترقیها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ سِرْ رُ قَیْ یا)
عبیدالله بن قیس قرشی. شاعری معاصر خلفای بنی امیه. او به اول ازجملۀعبدالله بن زبیر بود و پس از کشته شدن کسان او و مصعب بن زبیر در واقعۀ حرّه چندی متواری زیست و سپس به امویان پیوست. دیوان او را سکری گرد کرده. و نسبت او برقیات بمناسبت مغازلات کثیرۀ او با رقیه نام است
لغت نامه دهخدا
جمع رقبه، بنگردن ها، بندگان، داراک ورستادی (موقوفه) جمع رقبه گردنها، بندگان بنده ها، املاک و مستغلات موقوفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایه، درفش ها جمع رایت درفشها بیرقها علمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیت
تصویر رقیت
بندگی غلامی عبودیت. توضیح: در عربی بدین معنی رق آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیات
تصویر ترقیات
جمع ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقیات
تصویر زقیات
سمار و غیان غارچ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیت
تصویر رقیت
((رِ قّ یَّ))
بندگی، غلامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقبات
تصویر رقبات
((رَ قَ))
جمع رقبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایت، درفش ها، بیرق ها، علم ها
فرهنگ فارسی معین
بردگی، بندگی، غلامی
متضاد: حریت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوهی به ارتفاع ۳۶۰۰ متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
از نظر توسعه، از نظر توسعه ای
دیکشنری اردو به فارسی
توسعه مجدّد، طرح توسعه مجدّد
دیکشنری اردو به فارسی