- رقون
- برناک (حنا)، کرکم (زعفران)
معنی رقون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی سریانی گشته و به تازی رفته زرگون سرنجی به رنگ سرنج رنگی است که نقاشان و جدول کشان بکار برند سرنج سلیقون
سده ها
فرانسوی آبکند فرکند
پولی که پیش از کار به مزدور دهند یا بابت قیمت چیزی بدیگری دهند پیش مزد بیعانه
رخت افکندن (اقامت کردن)، شرم داشتن
نامه نبشته، شهروا (پول رائج)
آرمیدن آرامش یافتن، اوستامیدن (اطمینان کردن)، گراییدن آسودن آسایش یافتن، آرام گرفتن آرام یافتن
جمع رقم، نبشته ها پیکرها جمع رقم ارقام
لرزنده از سرما
خفتن، خوابیدن
زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
خون بند آنچه بر زخم نهند تا خون را بند آرد، آشتی دهنده
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)
جمع رزن، پشته های آبگیر
جمع رهن، گرویی ها گروگان ها جمع رهن گروها گروگان
ریون، جمع رئه، شش ها
رقم ها، اعداد، جمع واژۀ رقم
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
متمایل شدن به سوی کسی یا چیزی، آرام گرفتن، آرام یافتن
قرن ها، پاره ای از زمان ها، بالای کوه ها، جمع واژۀ قرن
جمع قرن
پولی که پیش از انجام کاری به کسی می دهند، بیعانه، پیش بها، ارمون
ریگ، توده گرد
سختی سبب جهت علت. یا به رون به سبب بجهت. امتحان آزمایش
آزمایش، امتحان، تجربه، برای مثال کرد باید مر مرا و او را رون / شیر تا تیمار دارد خویشتن (رودکی - ۵۳۷)
سبب، جهت
سبب، جهت، علت، باعث، برای مثال خود غم دندان به که توانم گفتن / زرین گشتم به رون سیمین دندان (رودکی - ۵۲۶)