- رقوف
- لرزنده از سرما
معنی رقوف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درم همرس، می
سخت جنبیدن و حرکت کردن
خوشدهان: زن، خوش چوز
برناک (حنا)، کرکم (زعفران)
جمع رقم، نبشته ها پیکرها جمع رقم ارقام
خفتن، خوابیدن
زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
خون بند آنچه بر زخم نهند تا خون را بند آرد، آشتی دهنده
جمع رف، از پارسی رف ها
تندرو، گشاده گام
بسیار مهربان
مهربان و سخت بسیار مهربان
آگاه تر
جمع سقف، آسمانه ها، تاک ها، طاق ها
مهربان، مشفق، بسیار مهربان
رقم ها، اعداد، جمع واژۀ رقم
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
سقف ها، بالاترین سطوح داخلی هر فضای سرپوشیده، از آسمان ها، جمع واژۀ سقف
آگاهی، ایستیدگی، پی بردن -1 ایستادن، آگاه شدن، ایست توقف: (و ایستادن در موقف وقوف طاعت توقفی نماید عنان یکران دولت بر آن سمت معطوف فرماییم)، آگاهی اطلاع. یا اهل وقوف. بااطلاع و تجربه
آگاهی، ایستادن
ریگ، توده گرد
آرمیدن، بخشودن، مهربانی بزرقطونا اسفرزه
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، سابوس، سپیوش، شکم پاره
بالای گوش