- رقاع
- پاره ها و نوشته های مختصر، نامه ها
معنی رقاع - جستجوی لغت در جدول جو
- رقاع
- رقعه ها، در خوشنویسی نوعی خط از شش خطی که ابن مقله اختراع کرده است، جمع واژۀ رقعه
- رقاع ((رِ))
- جمع رقعه، نامه ها، نوشته ها، پینه هایی که بر جامه زنند، نام نوعی خط که ابن مقله اختراع کرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گولی
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
پینه دوز
چهار تائی
برگردنده
چراننده
شیر خوردن کودک از پستان مادر
گای گاینده بندستور
گلاب
به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
آنکه پینه دوزد، کسی که می نویسد
درد شکم، درد پشت
گاو رنگی، لاغر سرین، گیلدارو (گویش گیلکی) سرخس از گیاهان
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند
نازک، رقیق
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
مار
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
افسونگر، کوهنورد
انبار کردن چاش (غله)
افزون شدن، فراوان گشتن
جولخ آبفت (خرقه) روبند روبنده
هم بستر شدن، مجامعت، جماع
مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
شیرخوارگی، شیر دادن مادر به کودک
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
ربع ها، یک چهارم چیزی، جمع واژۀ ربع
احمق، گول، بی عقل، بیشرم، آسمان، آسمان اول
شرابی که از مویز، جو یا برنج گرفته می شد، آب جو
فقاع گشودن: باز کردن سر شیشۀ فقاع، کنایه از آروغ زدن، کنایه از لاف زدن
فقاع گشودن: باز کردن سر شیشۀ فقاع، کنایه از آروغ زدن، کنایه از لاف زدن