- رقاد
- خواب خفت خفتن غنودن، خواب
معنی رقاد - جستجوی لغت در جدول جو
- رقاد
- خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
- رقاد ((رُ))
- غنودن، خواب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاخه خوابانی
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
باز گرداندن
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
عالم بعلم هیئت
رشد، به راه شده، راه راست یافتن
خاکستر
خفتن، خوابیدن
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند
نازک، رقیق
پاره ها و نوشته های مختصر، نامه ها
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
مار
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
افسونگر، کوهنورد
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد، کنه
نگه دارنده و تربیت کنندۀ بوزینه
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
منتقد آثار ادبی، جداکنندۀ خوب از بد، کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند
به راه راست رفتن، رستگاری
ترتیزک، تره تیزک
ترتیزک، تره تیزک
آنچه پس از سوختن چیزی باقی می ماند، خاکستر
خوابیدن، خفتن، جمع راقد، خفتگان، خوابیدگان
زمین پست و بلند، زمین پشته پشته و پرآب و علف
رقعه ها، در خوشنویسی نوعی خط از شش خطی که ابن مقله اختراع کرده است، جمع واژۀ رقعه
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
نخ ساز، فروشنده نخ
کنه، سرپستان انتردار کپی دار حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه، جمع قردان
خرده گیر به گزین، درمگزین کهبد، شبان گوسبندان کتک کتک گوسبند دست و پا کوتاه را گویند سهره فرنگی از پرندگان آنکه درم و دینار سره را از ناسره جدا کند، آنکه خوب و بد را از یکدیگر تمیز دهد: طبعی نقاد و ذهنی و قاد و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت، منتقد