- رقا
- خشک شدن باز ایستادن: اشک یا خون، جنگ انداختن، آشتی دادن از واژگان دو پهلو، بالا رفتن از نردبان، بر آمدن: رگ
معنی رقا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند
نازک، رقیق
پاره ها و نوشته های مختصر، نامه ها
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
مار
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
افسونگر، کوهنورد
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
رقعه ها، در خوشنویسی نوعی خط از شش خطی که ابن مقله اختراع کرده است، جمع واژۀ رقعه
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع رقعه، نامه ها، نوشته ها، پینه هایی که بر جامه زنند، نام نوعی خط که ابن مقله اختراع کرد
Dancer
танцор
Tänzer
танцюрист
tancerz
dançarino
ballerino
bailarín
danseur
danser
नर्तक
penari
راقصٌ