- رفوض
- به گونه رمن گیاه پراکنده
معنی رفوض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخت تناور، ده پرچپیره (جمعیت)، مشک بزرگ
تند (سریع)
هم آبخور برانداخته، خوی (عرق)، شکسته
جمع رف، از پارسی رف ها
فراخ گردیدن چیزی
لگد زن ستور
رفو رفو یونانی درز دوزی درز گیری
شکسته، پریشان، هیزم ریزه راه های پریشان راه های گوناگون
تفویض شده، واگذار شده
کلانسالی گاو
واگذارنده
بوستان سبزه زار
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
گذاشتن و انداختن چیزی، پراکندن
واگذاشتن، ترک کردن، در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه، شیعه بودن
دوختن پارگی و سوراخ جامه یا پارچه به طوری که رد آن به آسانی معلوم نشود
گروه های مردم
زمین رها