مووی (Movie) واژه ای است که صرفا کارکرد اقتصادی فیلم را بیان می کند. درایران اصطلاح ”بفروش“ یا اصطلاح لمپنی ”برفوش“ رایج است. این نوع فیلمها مولفه هایی شناخته شده دارند و با تغییر آدمها و محل وقوع حوادث، یکی بعد از دیگری به نمایش عمومی در می آیند.
مووی (Movie) واژه ای است که صرفا کارکرد اقتصادی فیلم را بیان می کند. درایران اصطلاح ”بفروش“ یا اصطلاح لمپنی ”برفوش“ رایج است. این نوع فیلمها مولفه هایی شناخته شده دارند و با تغییر آدمها و محل وقوع حوادث، یکی بعد از دیگری به نمایش عمومی در می آیند.
گیاه پریشان و متفرق. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رفوض الناس، گروههای مردم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رفوض الارض، زمینی که در ملک کسی نباشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آنچه ترک کرده شود پس از آنکه مراقبت و نگهداری می شده است. (از اقرب الموارد)
گیاه پریشان و متفرق. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رفوض الناس، گروههای مردم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، رفوض الارض، زمینی که در ملک کسی نباشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آنچه ترک کرده شود پس از آنکه مراقبت و نگهداری می شده است. (از اقرب الموارد)
مصدر به معنی رفض. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). پراکنده شدن شتران. (تاج المصادر بیهقی) (المصادرزوزنی). پراکنده شدن شتران در چراگاه. (دهار). به چرا گذاشتن شتران را تا متفرق چرند. (آنندراج). رجوع به رفض شود، پراکنده گردیدن خوشۀ خرما. (آنندراج). رجوع به رفض شود، بیفتادن پوست تنک خرما. (آنندراج) ، فراخ شدن رودبار. (آنندراج). رجوع به رفض در معنی مصدری شود
مصدر به معنی رفض. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). پراکنده شدن شتران. (تاج المصادر بیهقی) (المصادرزوزنی). پراکنده شدن شتران در چراگاه. (دهار). به چرا گذاشتن شتران را تا متفرق چرند. (آنندراج). رجوع به رفض شود، پراکنده گردیدن خوشۀ خرما. (آنندراج). رجوع به رفض شود، بیفتادن پوست تنک خرما. (آنندراج) ، فراخ شدن رودبار. (آنندراج). رجوع به رفض در معنی مصدری شود
فراخ و آسان شدن زندگانی و رسیدن به نعمت و فراخی روزی. (ناظم الاطباء). فراخ شدن زندگانی. (از اقرب الموارد). مصدر به معانی رفه. (منتهی الارب). رجوع به رفه شود، بر آب آمدن شتران هر روز که خواستند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آب آمدن شتر هر گه که خواهد. (تاج المصادر بیهقی) ، سیراب و سیر علف شدن شتران. (ناظم الاطباء)
فراخ و آسان شدن زندگانی و رسیدن به نعمت و فراخی روزی. (ناظم الاطباء). فراخ شدن زندگانی. (از اقرب الموارد). مصدر به معانی رَفْه. (منتهی الارب). رجوع به رفه شود، بر آب آمدن شتران هر روز که خواستند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آب آمدن شتر هر گه که خواهد. (تاج المصادر بیهقی) ، سیراب و سیر علف شدن شتران. (ناظم الاطباء)
ماده شتری که به یک دوشیدن یک قدح پر کند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از منتهی الارب). اشتری که به یک دوشیدن قدح پرکند. (مهذب الاسماء). ج، رفد. (از اقرب الموارد)
ماده شتری که به یک دوشیدن یک قدح پر کند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از منتهی الارب). اشتری که به یک دوشیدن قدح پرکند. (مهذب الاسماء). ج، رُفُد. (از اقرب الموارد)
کوکب مشتری را گویند. (برهان). صاحب برهان گویدبمعنی ستارۀ مشتری است و چنین نیست و زاؤش است بروزن خاموش و در همه کتب لغت هم چنین آمده و حتی دربرهان نیز بهمین معنی موجود است. (از آنندراج) (از انجمن آرا). صاحب برهان که میگوید بمعنی ستارۀ مشتری است غلط است، اصل آن زاوس است از یونانی زأس. (یادداشت مؤلف). مصحف زاوش است. (ذیل برهان چ معین)
کوکب مشتری را گویند. (برهان). صاحب برهان گویدبمعنی ستارۀ مشتری است و چنین نیست و زاؤش است بروزن خاموش و در همه کتب لغت هم چنین آمده و حتی دربرهان نیز بهمین معنی موجود است. (از آنندراج) (از انجمن آرا). صاحب برهان که میگوید بمعنی ستارۀ مشتری است غلط است، اصل آن زاوس است از یونانی زأس. (یادداشت مؤلف). مصحف زاوش است. (ذیل برهان چ معین)
یوسف. اصلاً لبنانی است و پس از واقعۀ 1860 میلادی به فرانسه رفت و بازگشت و به معلمی دانشکدۀ آباء یسوعی گمارده شد. او راست: المراسله التجاریه به عربی و فرانسه چ بیروت 1902 میلادی المنتخبات العامیه فی اللغه العربیه چ بیروت 1904 میلادی (معجم المطبوعات)
یوسف. اصلاً لبنانی است و پس از واقعۀ 1860 میلادی به فرانسه رفت و بازگشت و به معلمی دانشکدۀ آباء یسوعی گمارده شد. او راست: المراسله التجاریه به عربی و فرانسه چ بیروت 1902 میلادی المنتخبات العامیه فی اللغه العربیه چ بیروت 1904 میلادی (معجم المطبوعات)