جدول جو
جدول جو

معنی رفوء - جستجوی لغت در جدول جو

رفوء
رفو رفو یونانی درز دوزی درز گیری
تصویری از رفوء
تصویر رفوء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوء
تصویر رقوء
خون بند آنچه بر زخم نهند تا خون را بند آرد، آشتی دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوف
تصویر رفوف
جمع رف، از پارسی رف ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوض
تصویر رفوض
به گونه رمن گیاه پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوش
تصویر رفوش
فراخ گردیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوس
تصویر رفوس
لگد زن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رموء
تصویر رموء
دو دلی و پژوهش، افزونی برسد، آراماندن آرام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاء
تصویر رفاء
اتفاق، پیوستگی، سازگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طفوء
تصویر طفوء
فرو مردن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفوء
تصویر کفوء
کفوء کفود در فارسی: همتای همال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاء
تصویر رفاء
((رَ فّ))
رفوگر، رفوکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاء
تصویر رفاء
((رَ))
پیوستگی، سازگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاء
تصویر رفاء
رفوگر، رفو کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفو
تصویر رفو
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
فرهنگ لغت هوشیار
((رُ))
دوخت دررفتگی ها و پارگی های پارچه یا فرش به طوری که به آسانی قابل تشخیص نباشد
فرهنگ فارسی معین
دوختن پارگی و سوراخ جامه یا پارچه به طوری که رد آن به آسانی معلوم نشود
فرهنگ فارسی عمید