- رفل
- ناتوانی در انجام درست کاری، خرامیدن دامن کشان رفتن دامن دامن دراز، جامه گشاد، دم اسپ، پرگوشت، زندگی فراخ خرامیدن بناز رفتن
معنی رفل - جستجوی لغت در جدول جو
- رفل
- خرامان رفتن، خرامیدن، دامن کشان رفتن
- رفل ((رَ))
- خرامیدن، به ناز رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به تکبر خرامیدن
پنجه غازی از گیاهان
گسترده دامن گسترده دامن دراز کرده، ترفیل زیادت کردن سببی است بروتد مستفعلن تا مستفعلاتن شود و آنرا مرفل خوانند یعنی دامن دراز کرده وبا خبن مفاعلاتن شود و با طی مفتعلاتن شود و ترفیل در اشعار عرب خوش آیندتر بود
ترفیل، در علم عروض افزودن سببی بر وتد مستفعلن تا مستفعلاتن شود و آن را مرفّل می گویند
چیلان
فرو رونده فرو شونده ناپدید گردنده غروب کننده غارب، جمع آفلین
خر زهره از گیاهان کتران سفت (کتران قطران)
کتران شل
فرورونده
کودک
فرانسوی خس خس خس خس سینه صدای خس خس خاصی که در بعض امراض و التهابات قصبه الریه و برونشها و خانه های ششی هنگامی که بریه گوش دهند استماع شود خس خس صدری
درخت راج
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
ترک کردن شهری را، کوچ کردن منزل، ماوی، رخت و اسباب و اثاث که در سفر با خود بردارند، پالان شتر، و نیز بمعنای دو تخته وصل به هم را گویند که باز و بسته می شود و کتاب یا قرآن را در موقع خواندن روی آن می گذارند
عدل، نیم من سنگ مکه و آن دوازده اوقیه است، مقیاس وزن مایعات، برابر دوازده اوقیه یا 48 مثقال، و بمعنای مرد سست و بیحال
سیر و رفتار نرم، رفتار و روش ملایم جمع رسول
خسیس، حقیر، رذیل
بره ماده
رفوگر
سلمه از گیاهان سرمک آکندگی خوشه پردانگی
کبت نر (زنبور عسل)
گندنا تره، گندنا خواری، لگد زدن، سم کوفتن ستور
انضباط، طریقه، راه و رسم، قاعده ماهانه زنان
مهربانی کردن، آسان شدن زیست کاه گیاه تر سبزه
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
نرمی، مدارا کردن، نیکوئی و مهربانی نمودن
ریم ناخن چرک ناخن، چرک بغل، چرک چرکینی، بن ران بد خاک، جای خشک، چرک بن ناخن، بنران بیخ ران، آهک نرم، کاه بابا گندم
برداشتن و بلند کردن چیزی بر خلاف وضع
گذاشتن و انداختن چیزی، پراکندن
بیل، کوفتن، بر آغالانیدن، فراخزیستی، خاک انداز، پارو
زدن بسینه کسی، بپازدن چیزی را