نعت است از رَفل و رَفَل به معنی اَرفَل. (منتهی الارب) (آنندراج). گول. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). احمق. (مهذب الاسماء) ، مردی که جامه را نیکو نتواند پوشید و هیچ کاری را نیکو نتواند کرد. (ناظم الاطباء)
پر کردن چاه را از آب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، خرامیدن و دامن کشان رفتن و با اهتزاز رفتن یعنی برداشتن دست را باری و فروکردن آن را باری دیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رَفَلان. (منتهی الارب). خرامیدن. (المصادر زوزنی) (یادداشت مؤلف). دامن کشان رفتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به رفلان شود، دراز کردن دامن جامۀ خود را و بالا کشیدن آن را از روی تبختر. (ناظم الاطباء). دراز کردن جامه و خرامیدن در آن. (تاج المصادر بیهقی) ، رَفَل. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رَفَل شود رَفل. نتوانستن نیکو پوشیدن جامه را. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، نتوانستن نیکو کردن هر کاری را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج)