- رفرف
- بوب انبوب (فرش)، دامن خرگاه، بالش، دیبای کش (کش لطیف)، رف، گستردنی، شادروان، پرده، شاخه آویخته، کناره زره فرش گستردنی، دامن خرگاه، بالش و ساده، پارچه دیبای نازک، نوعی ماهی
معنی رفرف - جستجوی لغت در جدول جو
- رفرف
- جامه ها و بساط های لطیف رنگین و زیبا، فرش و بساط، هر چیز گستردنی، دامن خرگاه، شاخه های آویخته و فروهشتۀ درخت
- رفرف ((رَ رَ))
- فرش، گستردنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخشیدن و روشن گردیدن گونه کسی
جمع رف، از پارسی رف ها
تشکیلات بنگاه، تغییر اوضاع اداره، شهر، مذهب، کشور، اصطلاحات
ماهی خورک خلنگ
حکم، داور، در ورزش داور بازی، به ویژه بازی هایی که طبق قوانینی صورت می گیرد مانند، فوتبال، والیبال و تنیس
ایجاد تغییرات در ساختارهای سیاسی، اقتصادی یا، اداری یک کشور
رفرف ها، جامه ها و بساط های لطیف رنگین و زیبا، فرش ها و بساط ها، چیزهای گستردنی، دامنهای خرگاه، شاخه های آویخته و فروهشته های درخت، جمع واژۀ رفرف