- رفاده
- پارچه ای که روی زخم بندند، مرهم
معنی رفاده - جستجوی لغت در جدول جو
- رفاده
- پارچه ای که روی زخم و جراحت می بستند، مرهم، کمپرس، بالش
- رفاده ((رِ دَ یا دِ))
- زخم بند، زین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوب پل تیر بالای پل
فراوانی، خوشی
سنگ بزرگ
توده خاکستر، میرش (هلاک) مردم میری ستور میری
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
تن آسانی آسودگی بهزیستی
همراهی کردن دمسازی همرایی گروه راهیان (راهی مسافر)
فراخزیستی بهزیستی
بلندی آواز
نازکی
کبر، تکبر، فیس، نخوت
مهربانی، شاد نمایی
وفادت در فارسی فرستادگی، پیام آوری
بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک می کنند و به تنور می زنند، بالشتک
تکبر، خودبینی، خودنمایی، فایده دادن، فایده رساندن، فایده گرفتن
آسایش
فایده، نفع، سود
آسودگی، استراحت، ناز و نعمت
فراخ شدن و آسان شدن زندگی، فراخ عیشی، تن آسانی، آسودگی، رفاهت