- رعاع
- به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
معنی رعاع - جستجوی لغت در جدول جو
- رعاع
- مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
- رعاع ((رَ))
- مردم پست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باران گران، کالا مانه، سنگینی
چهار تائی
برگردنده
چراننده
شیر خوردن کودک از پستان مادر
گای گاینده بندستور
گلاب
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
تیز نگری تیز بینی آب بینی، ریزش آب بینی، مشمشه
آب بینی
خوا هم آوای هوا خوندماغ، باران تند جاری شدن خون از بینی، خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ
لرزه، تنلرزه (رعشه)
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
گوشواره، گلوبند
نگهدارندگان، حارسان، چوپانان
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
درد شکم، درد پشت
پاره ها و نوشته های مختصر، نامه ها
انبار کردن چاش (غله)
افزون شدن، فراوان گشتن
آفتاب، روشنی، نور، پرتو، درخشش
شیرخوارگی، شیر دادن مادر به کودک
ربع ها، یک چهارم چیزی، جمع واژۀ ربع
نور خورشید، روشنی آفتاب، روشنایی، پرتو، خط روشنی که نزدیک طلوع آفتاب به نظر می آید
شعاع دایره: در ریاضیات خط مستقیم که از مرکز دایره به نقطه ای از خط دایره متصل می شود و نصف قطر است
شعاع دایره: در ریاضیات خط مستقیم که از مرکز دایره به نقطه ای از خط دایره متصل می شود و نصف قطر است
خون آمدن از بینی، خونی که از بینی بیرون می آید
رقعه ها، در خوشنویسی نوعی خط از شش خطی که ابن مقله اختراع کرده است، جمع واژۀ رقعه
راعی ها، چوپان ها، امیرها، والی ها، حاکم ها، نگه دارنده ها، حراست کننده ها، جمع واژۀ راعی
نو رسته نو دمیده گیاه گیاه نورسته علف تازه روییده
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع رقعه، نامه ها، نوشته ها، پینه هایی که بر جامه زنند، نام نوعی خط که ابن مقله اختراع کرد