- رعات
- نگهدارندگان، حارسان، چوپانان
معنی رعات - جستجوی لغت در جدول جو
- رعات
- راعی ها، چوپان ها، امیرها، والی ها، حاکم ها، نگه دارنده ها، حراست کننده ها، جمع واژۀ راعی
- رعات ((رُ))
- جمع راعی، چوپان ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواننده دعوت کننده، آنکه مردم را به دین خود دعوت کند، یکی از مراتب دعوت اسماعلیه و آن مرتبه ای است دون حجت و فوق ماذون، دعا کننده دعا گوی جمع دعاه توضیح: نویسنده از خود به داعی تعبیر کند، سبب داعیه، علت غایی که سبب شود شخص عمل قانونی انجام دهد، کسی که متحقق شده باشد بمعرفت علوم سیاست که او را اداره امور مردم مرئم ممکن باشد
دهوند
پیش روگیری، نگهداشتن
خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها، حالت نیکو
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
دارای سرپرست و راعی، زیر دست، مردم فرمانبردار، جمعی کشاورز که در یک ملک و تحت فرمان یکنفر مالک باشند هراسان، ترسان، مرعوب، وحشت زده
لرزه، رعشه
نگاهداری، نگاهداشتن حق کسیرا، هوا خواهی و اخلاص
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
تیز نگری تیز بینی آب بینی، ریزش آب بینی، مشمشه
آب بینی
خوا هم آوای هوا خوندماغ، باران تند جاری شدن خون از بینی، خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ
به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
لرزه، تنلرزه (رعشه)
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
گوشواره، گلوبند
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
جمع رکعه، خمش ها و خاست ها مغاک ها یکبار رکوع کردن در نماز، مجموع حالت نماز گذار از قیام (ایستادن) رکوع (پشت خم کردن) سجده (پیشانی بر زمین نهادن) توام با قرائت (در دو رکعت اول) یا تسبیح (در دو رکعت سوم ببعد) و اذکار مربوطه هر قیامی از نماز که رکوع در آن باشد جمع رکعات
جمع راوی
سعی کننده کوشنده کوشا، دونده شتابنده، سخن چین غماز، فراهم آورنده زکات عامل صدقات، مهتر جهودان جمع سعات
شکسته شده، از هم ریخته
مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
ساعی ها، سخن چینان، جمع واژۀ ساعی
خون آمدن از بینی، خونی که از بینی بیرون می آید
امری را مهم دانستن و انجام دادن آن مثلاً رعایت نظافت، در تصوف مراقبت کردن از اعمال، احوال و اوقات، نگه داری و پاسبانی از کسی یا چیزی، به امور کشور رسیدگی کردن
راوی ها، کسانی که خبرها یا حدیث ها یا حکایتی از دیگری روایت می کنند، روایت کننده ها، بازگویندگان شعر و سخن از کسی، کسانی که قصیده های شاعری را با لحن خوش در محفلی می خوانند، جمع واژۀ راوی
رکعت ها، قیامهایی از نماز که رکوع هم در آن باشد، رکوعها در نماز، جمع واژۀ رکعت
داعی ها، دعا کننده ها، طلب کننده ها، خواهنده ها، کسانی که مردم را به دین و مذهب خود دعوت کنند، جمع واژۀ داعی
قوم و جماعتی که در یک سرزمین تابع یک حکومت باشند، عامۀ مردم، جمعی کشاورز که در یک ملک تحت فرمان یک مالک باشند
جمع عاری، برهنگان لرزنده، درخشنده، جنبنده زاب است برای نیزه و درخش