جدول جو
جدول جو

معنی رطیل - جستجوی لغت در جدول جو

رطیل
(رُ طَ)
رتیل. رتیلا. رطیلا. دلمک. دلمه. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
رطیل
چرزنخت
تصویری از رطیل
تصویر رطیل
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسیل
تصویر رسیل
کسی که با کس دیگر هم صدا می خواند، هم آهنگ، هم آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برطیل
تصویر برطیل
رشوه، سنگ دراز، سنگ مستطیل، آهن دراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتیل
تصویر رتیل
جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد، دلمک، دیلمک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحیل
تصویر رحیل
کوچ کردن، کوچیدن، کوچ، کنایه از مرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
ناکس، فرومایه، پست، نابکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رطیب
تصویر رطیب
تر، تر و تازه
فرهنگ فارسی عمید
(رُ طَ)
به معنی عنکبوت زهردار که به فارسی خایه گیر نیز گویند. تصحیف رتیلاء است. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 5). محرف رتیلا است. (فرهنگ فارسی معین) (از اقرب الموارد). رجوع به رتیلا و رتیل و رطیل شود
لغت نامه دهخدا
(رُ طَ)
نام جایگاهی است. (معجم البلدان) (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 5) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
چرب کردن موی را به روغن. (تاج المصادر بیهقی). نرم گردانیدن مو به روغن و شکستن و فروهشتن و گذاشتن آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نرم کردن موی به روغن و گذاشتن و شانه زدن و فروهشتن آن. (از المنجد). نرم گردانیدن موی به روغن و شکستن و شانه زدن آن. (از اقرب الموارد) : ما به الا تعدید الثوب وترطیل الشّعر. (اقرب الموارد) ، وزن کردن به رطل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رسیل
تصویر رسیل
فراخ، واسع، مراسل، هم آواز، هم آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطیب
تصویر رطیب
تر و تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطیل
تصویر قطیل
بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطیل
تصویر عطیل
نره خرما بن نره گل پرچم گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیل
تصویر رحیل
کوچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطیط
تصویر رطیط
بانگ فریاد، گول، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
ناکس فرومایه مرد، هیچکاره: مرد فرومایه پست ناکس بلایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطلی
تصویر رطلی
منسوب به رطل، آنکه رطل باده کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجیل
تصویر رجیل
پیاده رونده، به خود استوار، دور از آبادی، خودآی (بدیهه)
فرهنگ لغت هوشیار
عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند قسمتی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترطیل
تصویر ترطیل
چرب کردن موی به روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برطیل
تصویر برطیل
آهن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطیلا
تصویر رطیلا
محرف رتیلا است
فرهنگ لغت هوشیار
((رُ تِ یْ))
جانوری است از شاخه بندپایان شبیه به عنکبوت با شکمی بزرگ و پاهایی کوتاه که سم کشنده ای دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسیل
تصویر رسیل
((رَ))
فرستاده شده، هم آواز، دمساز، موافق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
((رَ))
فرومایه، دون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رحیل
تصویر رحیل
((رَ))
کوچ کردن، کوچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
Abject
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
униженный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
erbärmlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
принижений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
nędzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
卑鄙的
دیکشنری فارسی به چینی