رطیب رطیب تر. (دهار). تروتازه و از آن است ’عیش رطیب ناعم’. (از اقرب الموارد). تروتازه. ج، رِطاب. (از آنندراج) (منتهی الارب) : کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب. رودکی. ، خرمای رسیده. ج، رِطاب. (از آنندراج) (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
ربیب ربیب پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر فرهنگ لغت هوشیار