جدول جو
جدول جو

معنی رضی - جستجوی لغت در جدول جو

رضی
(پسرانه)
راضی و خشنود
تصویری از رضی
تصویر رضی
فرهنگ نامهای ایرانی
رضی
خشنود، شاد، شادمان، خوشحال، راضی، قانع
تصویری از رضی
تصویر رضی
فرهنگ فارسی عمید
رضی
(رِضا)
لقب جعفر بن مقری بن دبوقاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رضی
(رِ ضا)
رضا. رجوع به رضا شود
لغت نامه دهخدا
رضی
(رَ ضی ی)
خشنود. (غیاث اللغات) (یادداشت مؤلف) (از متن اللغه). خشنود. ج، ارضیاء، رضاه. (آنندراج) (از منتهی الارب). مرد خشنود. (از فرهنگ فارسی معین). مرد خشنود. ج، ارضیه. (ناظم الاطباء) ، ضامن. (متن اللغه). ضامن. پایندان. ج، ارضیاء. (یادداشت مؤلف). ضامن. چنین است در نسخ و همانطور است در تکمله ولی در نسخ التهذیب ’ضامر’ آمده است. (از تاج العروس، ذیل مادۀ رضو) ، ضامر. (اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، محب. (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
رضی
(رَ)
دهی از دهستان بخش رامیان شهرستان گرگان. سکنۀ آن 8320 تن. آب آن از چشمه سار. محصول عمده آنجا غلات و ارزن. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
رضی
(رَ)
سیدرضی. محمد بن ابی احمد حسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم مجاب بن امام موسی بن جعفر صادق (ع) ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به رضی و معروف به سیدرضی و ذوالحسبین و شریف و شریف رضی، از بزرگان علمای شیعه برادر سیدمرتضی علم الهدی و درعلم و اخلاق و تقوی بی نظیر بود. ابن خلکان و ثعالبی وی را به فضل و فضیلت ستوده اند. از مناعت نفس او همین بس که صله های بیشمار پادشاهان آل بویه را نپذیرفت و وقتی که همه قرآن را در دورۀ تحصیل حفظ کرد استادش شیخ ابواسحاق طبری فقیه مالکی یک خانه بدو بخشید ازقبول آن نیز سرباز زد وی از ده سالگی به شعر گفتن پرداخت و اشعار زیر حاکی از علو همت و عزت نفس اوست:
اشتر العز بما بیع فما العز یغال
بالقصار الصفر و البیض او السمر العوانی
لیس بالمغبون عقلا مشتری عزّ بمال
انما یدخر المال لحاجات الرجال
والفتی من جعل الاموال اثمان المعالی.
سیدرضی نحو را در کمتر از ده سالگی از ابن السیرافی نحوی فراگرفت. او را تألیفات عدیده ای است که از آن جمله است: 1- اخبار قضاه بغداد. 2- انتخاب یا منتخب شعر ابن الحجاج. 3- انشراح الصدر در منتخبات اشعار. 4- تعلیق الایضاح که حاشیه ای بر ایضاح ابوعلی فارسی است. 5- تعلیق خلاف الفقها. 6- تفسیرالقرآن. 7- تلخیص البیان عن مجازات القرآن. 8- حقایق التنزیل یا متشابه القرآن یا معانی القرآن که برخی آن را همان تفسیرالقرآن فقرۀ 6 دانند. 9- دیوان شعر، که در مصر و بیروت و بمبئی چاپ شده است. 10- الرسائل، یامادام بینه و بین ابی اسحاق الصابی در سه مجلد. 11-الزیادات فی شعر ابی تمام. 12- مجازات الحدیث، یا مجازات الاّثار یا مجازات النبویه. 13- مجازات القرآن یا تلخیص البیان. 14- نهج البلاغه، که نسبت تألیف آن به برادر سیدرضی (سیدمرتضی) اشتباه است. چه علاوه بر ذکر علمای فریقین خود سید نیز در مجازات النبویه و حقایق التأویل بدان تصریح کرده است و اینکه برخی از علمای سنت پاره ای از کلام نهج البلاغه را از علمای شیعه و برخی از خود سیدرضی می دانند بدون دلیل و مغرضانه و ناصواب است. چه، اولاً: نجاشی متوفای 450 هجری قمری و معاصر سید، در رجال خود صریحاً تألیف آن را به سیدرضی نسبت داده. ثانیاً: عدالت و تقوا و امانت سید مانع از نسبت کذب به حضرت علی است. ثالثاً: قسمتی از مطالب این کتاب در کتاب کافی کلینی که سی سال پیش از ولادت سیدرضی وفات نمود منقول است. رابعاً: بعضی از مطالب آن در کتاب ارشاد مفید که استاد خود سیدرضی است آمده. خامساً: ابن ابی الحدید پس از نقد و بحث مفصل گفته است همه آن از حضرت علی (ع) است حتی خطبۀ شقشقیه. چه مدت درازی پیش از تولد سید که پدرش نیز وجود نداشته درکتب بعضی از علمای فریقین مندرج می باشد. ولادت سید در سال 359 ه. ق و مرگ او روز یکشنبه ششم محرم یا صفر 406 هجری قمری و بقول بعضی 404 هجری قمری در بغداد اتفاق افتاد و جنازه اش را در خانه خود در محلۀ کرخ بغداد به خاک سپردند. ولی برادرش سیدمرتضی تاب دیدن جنازه برادر را نیاورد و به کاظمین رفت و وزیر اعظم فخرالملک و سایر وزراء در تشییع و تدفین او شرکت کردند. (از ریحانه الادب ج 2). رجوع به فرهنگ اعلام دکتر معین و حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 307 و اعلام زرکلی و الاعلام المنجد شود
لغت نامه دهخدا
رضی
خشنود شدن، خشنود گردیدن
تصویری از رضی
تصویر رضی
فرهنگ لغت هوشیار
رضی
((رَ))
مرد خشنود
تصویری از رضی
تصویر رضی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رضیه
تصویر رضیه
(دخترانه)
مؤنث رضی، نام تنها زنی که در زمان سلطنت مسلمانان در هند سلطنت کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رضی الدین
تصویر رضی الدین
(پسرانه)
پسندیده دین، نام دانشمند و شاعر قرن ششم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رضیع
تصویر رضیع
کودک شیرخوار، همشیر، برادر همشیر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
شیر سنگ تاب کرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوشت برسنگ بریان کرده. ج، رضاف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
طفل شیرخواره. (آنندراج). راضع. شیرخوار. شیرخواره. (یادداشت مؤلف). کودک شیرخواره. ج، رضعاء. (مهذب الاسماء). شیرخوار. (غیاث اللغات). شیرخواره. (دهار) (منتهی الارب) :
افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 276).
دایۀ جود ترا گفتم که را خواهی رضیع
گفت باری آز را کش نیست امید فطام.
کمال الدین اسماعیل.
و هر کس را که در خدمت و مصاحبت ایشان بود از شریف تا وضیع و مسن و رضیع همچنین. (جهانگشای جوینی).
گفت احمدرا رضیعم معتمد
پس بیاوردم که بسپارم به جد.
مولوی.
فرّ جوانی گرفت طفل رضیع بهار
لب ز لبن بازشست شکوفۀ شیرخوار.
میرزا نعیم سدهی.
، همشیر. (منتهی الارب). دو طفل که از یک دایه شیر خورده باشند هر یکی مر دیگری را رضیع باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). برادر شیری: همشیره، یعنی برادر یا خواهر از شیر. (یادداشت مؤلف). برادر شیرخواره. (دهار). برادر همشیر. (فرهنگ فارسی معین) ، بخیل و ناکس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کوفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
متاع رضید، رخت برهم نهاده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضا)
نعت تفضیلی از رضی و رضوان. خشنودتر. راضی تر، بازداشته شدن شتر. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
سفال خرماشکسته و ریزه شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ ضَیْ یِ)
مرغی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به ارض. زمینی. خاکی. بری.
- آفات ارضی، مقابل سماوی.
- شکل ارضی، مکعب، پسر سست و نرم اعضا زادن. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(حُ ضی ی)
اشنانی. اشنان فروش
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
ابوبکر بن محمد بن ابراهیم حرضی یمانی شافعی زنده در 893 هجری قمری دیوان شعر دارد. و نیز او راست: ’روضهالحنفاء فی سیرهالمصطفی’. (هدیه العارفین ص 238)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خشنودی کردن پس از جهد. (تاج المصادر بیهقی). خشنود شدن. (زوزنی). خشنود کردن. (آنندراج). خواستن خشنودی کسی را و خشنود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خواستن رضای کسی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). و در اساس: ’ترضّیته بمال’، اذا طلبت رضاه بجهد منک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بنای به سنگ برآورده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ ضی یَ)
سلطان آباد، دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. 25هزارگزی خاوری سبزواران. کنار رود خانه هلیل. جلگه. گرمسیر مالاریایی. سکنه 98 تن. زبان فارسی. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، برنج. شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ ضی یَ)
تأنیث رضی. (یادداشت مؤلف). خشنودکرده شده. (آنندراج) (غیاث اللغات). پسندیده. (دهار). رجوع به رضی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رضی الله عنهما
تصویر رضی الله عنهما
خرسند باد خدا از آن دو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترضی
تصویر ترضی
خشنودی کسی را خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارضی
تصویر ارضی
خاکی، بری، زمینی، مکعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیه
تصویر رضیه
خرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیم
تصویر رضیم
ساختمان سنگی سنگ چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیع
تصویر رضیع
طفل شیر خواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیض
تصویر رضیض
کوفته شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضی الله عنها
تصویر رضی الله عنها
خرسند باد خدا از او درباره زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیع
تصویر رضیع
((رَ))
شیرخواره، برادر هم شیر
فرهنگ فارسی معین