جدول جو
جدول جو

معنی رضامند - جستجوی لغت در جدول جو

رضامند(رِ مَ)
خوشدل. (ناظم الاطباء). خشنود و راضی. (آنندراج). با رضای خاطر: همگی به امر رضامند شده. (مجمل التواریخ گلستانه) ، قبول کننده، اذن دهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رضامند
خشنود خرسند
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
فرهنگ لغت هوشیار
رضامند
راغبٌ
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به عربی
رضامند
Consenting
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رضامند
consentant
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رضامند
conforme
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رضامند
согласный
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به روسی
رضامند
zustimmend
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به آلمانی
رضامند
згодний
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رضامند
zgadzający się
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به لهستانی
رضامند
同意的
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به چینی
رضامند
consentindo
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رضامند
acconsentente
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رضامند
مشتاق، مایل
دیکشنری اردو به فارسی
رضامند
راضی
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به اردو
رضامند
সম্মত
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به بنگالی
رضامند
ที่ยินยอม
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به تایلندی
رضامند
anayekubali
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رضامند
동의하는
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به کره ای
رضامند
同意している
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رضامند
מסכים
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به عبری
رضامند
menyetujui
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رضامند
सहमति देने वाला
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به هندی
رضامند
instemmend
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به هلندی
رضامند
rıza gösteren
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیامند
تصویر سیامند
(پسرانه)
نام کوهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
(مَ)
از بلوکات قزوین، حد شمالی بلوک دشت آبی، غربی خزرود و ابهررود و افشاریه، جنوبی خرقان و شرقی زهرا، در دامنۀ کوهی واقع است. و ایل شاهسون اینانلو با 150 خانوار در اینجا مسکن دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 371). کوه رامند درقبلی قزوین و شمالی خرقان است و مردم نشین است و در او دیه ها، و زراعت و بلندی عظیم ندارد اما ذکرش در فهلویات بسیار آمده. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 195)
لغت نامه دهخدا
(رِ بَ)
گویا نام موضعی است به ماوراءالنهر. (یادداشت مؤلف) :
ز بس بزرگی از روی صحت نسبت
به خواب دید ترا قاضی رضابندی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(رِ مَ)
حالت و چگونگی رضامند. رضایت. (از فرهنگ فارسی معین). قبول. (ناظم الاطباء) ، بمعنی توفیق یا خشنودی است. (از قاموس کتاب مقدس) ، اجازت و رخصت دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رضامندی
تصویر رضامندی
خرسندی قبول رضامندی، خوشحالی خشنودی، اجازت رخصت. توضیح: (رضایت) در عربی نیامده و مجعول است از (رضا) و (رضوان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روامند
تصویر روامند
معمولی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریگمند
تصویر ریگمند
وارث
فرهنگ واژه فارسی سره
خرسندی، خشنودی، خوشدلی، رضایت، قبول، قناعت
متضاد: نارضایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
توافقی، مایل
دیکشنری اردو به فارسی
موافقت، رضایت
دیکشنری اردو به فارسی