جدول جو
جدول جو

معنی رضاب - جستجوی لغت در جدول جو

رضاب
(رُ / رَ)
آب دهن یا آب دهن مکیده یا پاره های آب دهن در دهن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آب دهن مکیده. (از اقرب الموارد). آب دهان. (صراح اللغه) (دهار). بزاق. (یادداشت مؤلف) : چون اشک به روی عاشقان روان و رخشان و چون شمع بر بالین معشوق ریزان و درخشان، آرزومندتر از شراب وصل نازکان و سودمندتر از رضاب لعل یارگان. (ترجمه محاسن اصفهان) ، ریزۀ خشک، پاره های برف، پاره های شکر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پارۀ یخچه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تگرگ. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، شهد نیک، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لعاب عسل. (از اقرب الموارد).
- رضاب نحل، به مجاز، عسل. (یادداشت مؤلف).
، کفک شهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کفک عسل. (از اقرب الموارد) ، دانۀ شبنم بر برگ درخت از باران، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رضاب
آب دهان، پاره: پاره برف پاره یخ پاره شکر، دانه شبنم، تری درخت باران خوردگی، آب گوارا، کف انگبین، ریزه مشک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رباب
تصویر رباب
(دخترانه)
نام سازی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رضاع
تصویر رضاع
شیرخوارگی، شیر دادن مادر به کودک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
بسیار زننده،، سخت زننده،، کسی که سکه ضرب می کند، زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هضاب
تصویر هضاب
هضبه ها، پشته ها، کوه ها، جمع واژۀ هضبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاب
تصویر رهاب
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاو، راهوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکاب
تصویر رکاب
حلقۀ فلزی که به زین اسب آویزان می کنند و هنگام سوار شدن پا در آن می گذارند، مفرد واژۀ رکب
پله مانندی در کنار درشکه، اتومبیل یا اتوبوس که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پا بر آن می گذارند، مفرد واژۀ رکائب
کنایه از اسب سواری، مرکب
نوعی پیالۀ هشت پهلوی بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
با کسی شمشیر زدن، نبرد کردن، با هم زد و خورد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکاب
تصویر رکاب
راکب ها، سواران، جمع واژۀ راکب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحاب
تصویر رحاب
رحبه ها، زمینهای فراخ و پر گیاه، ساحت خانه ها، میان سراها، فراخی میان خانه ها، جمع واژۀ رحبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاب
تصویر رقاب
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
فرهنگ فارسی عمید
(قِ)
شمشیر مالک بن نویره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
ابن ثوبان. صاحب آبی است در راه مکه که بدو منسوب است. (اشتقاق ابن درید)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عضاب
تصویر عضاب
تیز برنده، بد دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضاب
تصویر غضاب
غضاب خاشاک چشم، چیچک آبله، ستبر پوست مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضاب
تصویر قضاب
گل گوشی از گیاهان یا قضاب مصری. گل تلفنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضاب
تصویر مضاب
جمع مضبه، زمین های سوسمار ناک جمع مضبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضاب
تصویر هضاب
جمع هضبه، کوه پشتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
نبرد و ستیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاب
تصویر خضاب
حنا و گلگونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رئاب
تصویر رئاب
جمع روء به، کفشیرها سر شیرها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
مرد بسیار سواری کننده حلقه فلزی که به زین اسب آویزان می کنند که پا در آن بگذارند و سوار شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعاب
تصویر رعاب
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغاب
تصویر رغاب
جمع رغبت. خواهشها، آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضاع
تصویر رضاع
شیر خوردن کودک از پستان مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضاه
تصویر رضاه
جمع راض، خشنودان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطاب
تصویر رطاب
جمع رطب، خرماها، جمع رطبه، اسپست ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رحبه، خاک های خوب، گستره خانه ها، درگاه ها میانسراها دیگ فراخ فراخ گشاد سرزمین وسیع و پر گیاه، ساحت خانه، وسط سرای جمع رحاب رحبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضب
تصویر راضب
رگبار، کنار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباب
تصویر رباب
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرضاب
تصویر قرضاب
شمشیربران، دزد، مستمند، خشکبارخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاب
تصویر خضاب
((خِ))
حنا، آن چه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند
فرهنگ فارسی معین